هرکس دو بادام داخل سرش دارد که جایی میان پشت گوش ها در پشت جمجمه قرار دارد.در حقیقت اسم آنها آمیگدال است که ریشه در کلمه بادام در زبان لاتین دارد چون اندازه و شکل آن دقیقن مانند بادام است. وقتی شما به واسطه چیزی در خارج از جسمتان برانگیخته میشوید این بادام ها به مغزتان سیگنال میفرستند. بسته به نوع محرک شما احساس ترس ، خشم ،لذت یا اندوه میکنید اما بنا به دلایلی ظاهرن بادام های من خوب کار نمیکنند. وقتی برانگیخته میشوند عمل نمیکنند. بنابراین من نمیدانم چرا مردم میخندند یا گریه میکنند یا لذت میبرند ، غصه میخورند ، عشق میورزند ، میترسند..... این ها همه پدیدههایی مبهم برایم هستند. کلمات «احساس» و «همدلی» برای من مفهوم خاصی ندارند. من یونجی هستم...
وای
یونجی😭😭😭
تازه به عمق فاجعه پی بردم😭😭😭😭
اشک🥲
آه و ناله😭
کتاب بادام رو بخونید
یکم حوصله سر بره ولی خوبه.
حوصله سر بر؟بستگی به حوصله خوانندش داره وگرنه کتاب قشنگیه=)💗
اگه به اینجور موضوعات علاقهمند باشی و ترجمه خوبی رو انتخاب کرده باشی واقعا قشنگه و برای من به شخصه اصلااا حوصله سر بر نبود و واقعا از کل صفحاتش لذت بردم🌚
نه اخه زیاد از فرهنگ کره جنوبی خوشم نمیاد برای همین
🌷عالی بود🦋
ممنونم🌚
منی که با خوندن کتاب بادام و اصلا شنیدن اسم آمیگدال یاد شوگا و آهنگ مای آمیگدالا میوفتم😭💖
خب اره همه میوفتن ....
منی که گذاشتمش وضعیتم
خیلی خوب بود اون آهنگشششششش😭🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐
ولی من کیپاپر نیس-
:)
حتی اگه نباشی یه بارم که شده موزیک ویدیوش رو با زیرنویس ببین اشکت در میاد🥲😭
بشم :)