8 اسلاید پست توسط: Black انتشار: 3 ماه پیش 1,161 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

توییت خعلی حق



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (80)
  • توییت حق به لیست طنزیست ژزاب افزوده شد
    ___________________________________________
    مرسیییییی

  • توییت حق به لیست جر .خو.رد.م سرشون؟؟😼💔
    افزوده شد.
    __^__^____________________________^_^_____
    مرسیییییی(:

  • imagePRYSHAD
    ما بذریم 🌱

    من شلوار مامان بزرگی می خوام

  • image♬ܢ̣ࡐ‌ܝ‌ߊ
    غیب‌شونده!

    عالی بود✨️✨️🌷

  • imageRon
    #حمایت از شیپ روماینی-بک

    اسلاید یک ولی قشنگه که

  • imageNebula
    در حال سفر

    یکی دیگه از خاطرات این بود که ظهورشان سر سفره اقطار گفت سفره رو جمع کن و بعد تو الینا جمع کردین نمی دونی انقدر بهم حال داد و البته باز هم خوبی تون رو اثبات کردین

    بله دیگه من چیزی یادم نمیاد تو یادت میاد

    • وای مرسی از تعریف
      والا منم چیز خنده داری یادم نمیاد (:

  • imageNebula
    در حال سفر

    جدی هیچ خنده دار یادم نمیاد البته که الان تایمش گذشته ولی یک بار یادم سر کلاس همون دیر شیمی عه که میشناسیش آره دیگه داشت حلالیت درس میداد بعد یکی از بچه ها که اومده بود جواب بده فرمول یادش نمی اومد ما کلی تلاش کردیم آخر به محلول حلال رسید ، فقط صورت دبیر

  • یادم اومد دوستان
    یه بار معلم پرورشی به اجبار کل کلاس مارو برد نمازخونه وقتی داشتیم سجده میرفتیم یکی از جلویی های من یه کاری کرد منم کلی خندیدم بعد که وایسادیم معلم پرورشی اومد منو هل داد از نمازخونه منو انداخت بیرون
    من خیلی از معلمه متنفر بودم از این فرصت استفاده کردم . رفتم به مامانم گفتم که معلمه منو هل داد . فرداش منو مامانم رفتیم جلسه واسه همین قضیه ، مامان من تعریف کرد و بعد گفت که اینجوری که بچها رو زده میکنن چه وضعیه بعد خلاصه کلی گله کرد اخرش هم معلمه خودش استفاء داد.

    • جون بهش گفتن باید عذر خواهی کنی اما اون از بس که بی ش**ر بود نکرد بجاش استفا داد

  • imageآتری
    زندگی سخته ولی من سخت ترم

    در حال حاضر هیچ خاطره ای که خنده دار باشه یادم نمیاد

  • imageآتری
    زندگی سخته ولی من سخت ترم

    همشون خیلی حق بودن

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.