10 اسلاید صحیح/غلط توسط: fatemeh انتشار: 4 سال پیش 65 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍 سلام خوشملای خودم🙃ببخشید دیر شد بریم سراغ داستان📄📄 ❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍
من : با کوکی رفتیم پایین یه میز چیدیم منتظر موندیم تا پسرا بیدار بشن کوکی : ا/ت تو مشکلی داری که اذیتت میکنه من : نه فقط فکر اینکه چطوری آریا رو بگیرم ذهنم و درگیر میکنه کوکی : مطمئنی فقط همینه؟ من : آره چیزه دیگه ای نیست یعنی چی میخواست بدونه🤔کوک : میگم اینا فکر نمیکنم حالا حالاها بیدار بشن میای ما صبحانمونو بخوریم آخه من خیلی گشنمه😁من : باشه بیا بریم بخوریم بلند شدیم رفتیم صبحانه خوردیم دیگه رفتیم نشستیم رو مبل که پسرا باهم دیگه اومدن پایین من و کوکی: سلام😁نامجون : پسر تو کجا گذاشتی رفتی دیشب بیایم کلتو بکنیم😑من : خوب هیچی نبود تازه اومدم خونه دیگه جیهوپ : یه بار دیگه اینطوری بزاری بری از وسط به دو دستهی مساویت میکنیم من : باشه😂
پسرا رفتن صبحانشونو خوردن برگشتن پیش ما من : پسرا من الان میرم این خونه قبلیه تا یه سری چیزا پسرا جا گذاشتن بردارم بیارم کوکی : منم میام من : نه من خودم میرم بر میدارم میام میگم امروز بریم بیرون؟ پسرا : آره😀من : کجا بریم؟ نامجون : میگم بریم یه جا هستش کلا گیمرای دختر و پسر کلا اونجا میان بریم اونجا گیم بزنیم؟ کوکی و من : عالیههههه🤩من : خوب پس من میرم وسایلم و میارم و شما بگید کجاس تا بیام جین : همینجاهاس دور نیست لکیشن و میفرستیم برات من : باشه تهیونگ : پیاده بریم پسرا : آره من : من زودتر پاشدم رفتم آماده شدم از پسرا خدافظی کردم رفتم سمت اون خونه قبلیه رفتم پیش صاحبش و کیلید و گرفتم رفتم هرچی بود و که پسرا جا گذاشته بودن و برداشتم و برگشتم رفتم پیش همون صاحب خونه و کیلید و بهش دادم و بخاطر اینکه دیر شده و اینا هم معذرت خواهی کردم هم پولش و پرداخت کردم رفتم سمت خونه که پسرا از خونه اومدن بیرون دیگه گفتم پشت سرشون برم دیگه نرفتم تو خونه😁ازشون فاصله گرفتم تا نبیننم داشتن میرفتن یهو چندتا مرد هولشون دادن تو یه کوچه😱ای خدا آرمین و دانیال که الان مثل این خنگولان نمیتونن پاشن سریع ماسکمو زدم دوییدم بدو بدو سمتشون جین : داشتیم می رفتیم که چندتا مرد یهو هولمون دادن تو یه کوچه هممون خوردیم به دیوار افتادیم رو زمین😣آرمین : آی🥴اونا داشتن میومدن سمتمون که از پشت یکیشون افتاد یه پسری بود تیپش برام آشنا بود موهاشو کلا حرکاتش آشنا بود🤔جیهوپ : بلند شدیم پسره اومد بدو بدو سمتمون هممون و برد اونورتر رفت سراغ اونا
من : رفتم پسرارو بردم اونورتر رفتم سراغ اونا زدمشون ولی نمیدونم چرا هی زیاد میشدن انگار برنامه ریزی شده بود خیلی قوی بودن تو همین حین ماسکم از رو صورتم افتاد😦دانیال : اون پسره که رفت سراغ اونا من و آرمین دوییدیم بیرون از اون کوچه و پسرارو نامرئی کردیم کوکی : نمیدونم چرا اون پسر آشناست برام آرمین : برا منم آشنا بود😕جیمین : میگم درست نبود تنهاش گذاشتیم اونا زیاد بودن باید برگردیم دانیال : ما که نمی تونیم شمارو ببریم وسط دعوا تازه ما خودمون ا/ت همیشه حواسش بهمون بود کوکی :یعنی شما نمی تونید زیاد از خودتون دفاع کنین؟😐آرمین : نه😁نامجون : اشکال نداره الان چکار کنیم بریم اونجا یا نریم خطرناکه تهیونگ : خوب همین طوری نامرئی بریم اونجا یونگی : آره اینطوری بهتره نامرئی میریم پسرا موافقت کردن برگشتیم تو اون کوچه همهی اونا افتاده بودن رو زمین اون پسره هم افتاده بود چون یکمی تاریک بود نفهمیدیم هر چند ما شاید کلا نشناسیمش کیه ولی مطمئن شدیم اونا بیهوش شدن دست همو ول کردیم ظاهر شدیم رفتیم جلو تر😬رفتیم سمت پسره اون اون😱
ا/ت بود جیهوپ : بگید اشتباه دارم میبینم😢کوکی : نه بدویین😭دوییدم سمتش بیهوش بود رو زمین پر خون بود😵چاقو خورده بود به پهلوهاش نامجون : سریع زنگ زدم به اورژانس😭بعد زنگ زدم به پلیس سریع رسیدن پلیسا اونارو دست گیر کردن بردن اورژانسم ا/ت و برد من و یونگی رفتیم برای گزارش بقیه پسرام سریع رفتن بیمارستان😢
من : وقتی ماسکم افتاد برام مهم نبود چون پسرا دوییدن فرار کردن سرم گیج میرفت اونارو همرو زدم ولی آخریشون چون دیگه حالم خوب نبود یه چاقو زد تو پهلوهام ولی به هر حال اونم با همون وضعیت زدم🥴فقط فهمیدم دیگه عمرم به دنیا نیست و من مردم دیگه تمام و بیهوش شدم😴جیمین : چرا اینطوری شد😭هممون داشتیم گریه می کردیم رسیدیم بیمارستان ا/ت تو اتاق عمل بود دست و پام شل شد چسبیدم به دیوار عین آب آب شدم رو زمین نشستم پام و بقل کردم فقط منتظر بودیم دکتر بیاد بیرون و بگه حالش خوبه😢
جیهوپ : حالم بدجور خراب بود ولی با این حال باز خودم و آروم کردم و مطمئن بودم دکتر میاد میگه حالش خوبه پسرارو آروم کردم نشستیم رو صندلی ها😢آرمین : الان چه غلطی بکنم به عمو و خاله چی بگم(مامان و بابای ا/ت و میگه بهشون میگه عمو و خاله)دلم می خواست خودم و خفه کنم یونگی و نامجونم اومدن اونام بدتر از ما😭بعد یک ساعت هممون حالمون خراب بود که دکتر اومد بیرون هجوم بریم سمتش دانیال : دکتر حالش خوبه؟😟دکتر : بله پسرم حالش خوبه پسره قویی هستش اگه کسی دیگهای بود مرده بود ولی این پسر خیلی قوی الانم حالش داره بهتر میشه😊یونگی : وقتی گفت حالش خوبه هممون خیلی خوشحال شدیم😍دکتر می تونیم ببینیمش؟ دکتر : هنوز که بهوش نیومده ولی می تونید تو اتاق باشید پیشش تا بهوش بیاد😊نامجون : ممنون دکتر رفت مام رفتیم تو اتاق نشستیم تا ا/ت بهوش بیاد تهیونگ : قلبم اومد تو دهنم نزدیک بود سکته کنم🥴جیمین : هممون همین بودیم فقط تو اینطوری نبودی اگه بزارم یه بار دیگه پیش خودمون نباشه کوکی : خفش میکنم بخدا دانیال : اگه بزارم پاشو از خونه بزاره بیرون😑
یونگی : همین طوری پسرا داشتن برا خودشون میچیدن منم میدونستم از پس ا/ت بر نمیان کله شق تر از این حرفاس که پسرا بتونن جلوش در بیان😂بلند شدم رفتم رو صندلی کنار تخت نشستم که دیدم ا/ت بهوش اومده اومدم حرف بزنم من : هیس🤫آروم گفتم می خوام ببینم تا کی می خوان ادامه بدن😅یونگی :😂یه 5دقیقه گذشت من : خوب هرکاری دوست دارید بکنین فقط الان خفه بشید دیوونه ها می خوام بکپم یونگی : میدونستین از کی بهوش اومده هرچی گفتین و شنیده الان به جا اینکه شاخ در بیارین پاشین بیاین حالشو بپرسین😑من : یهو پسرا دوییدن بقلم جا زخمم نابود شد🥴(نویسنده : بمیرم برات میمیردی اون لحظه توام در میرفتی اینطوری نمی شدی من : الان میمیری برام یا گیرم دادی بهم نویسنده : هم گیر دادم هم گفتم بمیرم برات داداش😂من : از کی مهربون شدی😁نویسنده : خوبی بهت نیومده میخوای به جا مهربونی فوش بدم بهت😁من : نه همون مهربون باش غلط کردم😍)پسرا فکر کنم بخیه زخمم نابود شد🥴یهو همشون پریدن یونگی : خاک برسرتون مگه یادتون رفته چاقو خورده ای خدا🤦🏻♂️فکر کنم به خونه نرسی همینجا یه چیزیت میشه داداش😂من : نه بابا😂جیهوپ : خوبی؟ من : آره😊
جین : زهر ترک کردیمون بچه چیکارت کنیم ترو من : ببخشید نامجون : او حالا انگار چی شده ولی عمرا دیگه تو اتاق یا یه جایی تنهات بزاریم😌من :😂نه قول میدم دیگه فرار نکنم آرمین : الان به مامانت اینا بگیم یا نگیم من : 😑دانیال : آرمین خیلی شیک بهت بگم خفه شو چون با همین حال بلند میشه نفلمون میکنه ها آرمین : خوب مامان و باباشن نباید بدونن من :😤میدونی که بلند بشم چی میشه یه کلمه بفهمن میدونم و شما اون روم و بالا نیارین ها وگرنه بد پیش میره آرمین :😶غلط کردم یونگی :😂اینطوری می خواستین خفش کنین شما که ازش میترسین تهیونگ : منکه نمیترسم من :😁تهیونگ : میترسم الکی گفتم😂جیمین : حرف مفت میزنی دیگه😂کیه که نترسه ازش من : مگه میخوام زنده زنده بکشمتون که ازم میترسین😂کوکی : نه فقط وقتی یاد اون بلاهایی که سر اونا آوردی و تحدیدایی که آرمین و دانیال و میکنی سکته میکنیم😂من :😁نگران نباشین اون بلا سر شماها که قرار نیست بیاد تازه آرمین و دانیالم مثل داداشامن کاریشون ندارم که ولی اگه چیزی بشه که نباید بشه کاریشون دارم😁
من : تا کی باید اینجا تشیف داشته باشم🥴جیهوپ : تا وقتی که دکتر بگه باید برگردی خونه😁من : ایش خیلی خوشم میاد از اینجا بایدم بمونم من نمیخوام بمونم🤯نامجون : او دیگه چه خبر چاقو خورده بهتا انتظار داری نگهت ندارن شما همینجا میمونی تا دکتر بیاد بگه کی باید برگردی خونه😄من : من اگه امشب از اینجا نرم بیرون فرار میکنم😁دانیال : تو غلط میکنی فکر کردی مام وایمیسیم نگاه میکنیم😠من : اوهوم گفتم که امشب از اینجا برنگردم فرار میکنم😁یونگی : 😑تو بیجا میکنی خودم امشب اینجا میمونم اگه تونستی فرار کن😌من : 😕آرمین : هیچی برا ا/ت دردناک تر از بیمارستان نیست😂من :😑یه لحظه وایسا از رو تخت نشسته بودی یهو برگشتی سمتش دوتا زدیش تا آدم بشه😂آرمین :آی چاقوام میخوره همون قدر زور داره کله خراب😬جیهوپ : فکر کنم یه کلمه دیگه بگی پاشه دنبالت😂من : پس چی چاقو خوردم نمردم که میتونم پاشم دنبالت😁دانیال :😂فعلا که تا اینجاییم حق بلند شدن از رو تخت و نداری😁من : نکنه توام میخوای😑یونگی : به نظرم جفتشون میخوان😂نامجون : یونگی چرا داری تحریکش میکنی الان بلند میشه سراغشون😂
جین : یکی از یکی بدتر چه گیری افتادیم😂کوکی : چی میگی جین تو خودت مثل مایی ها خودم خوب میشناسمت😝جین : کوکی میام سراغتا😤کوکی : بیا ببینم😁جیمین : میگم تهیونگ توام زیادی ساکتی همه دارن دعوا میکنن تو چرا ساکتی😂تهیونگ : نه که تو اصلا این وسط ساکت نیستی منم دلم میخواد ساکت باشم جیمین : اصلا خودت فهمیدی چی گفتی😂تهیونگ : راستش نه😂جیمین : خلی دیگه چیکارت کنم😁تهیونگ : آی خل خودتی کله پوک جیهوپ : یعنی من و تو فقط این وسط انقدر آرومیم😂من : ظاهرن چیکار کنیم جیهوپ : نمیدونم تو بگو من : بیا تو گوشی من یه فیلم باحال هست هندزفریمم تو اون کولمه هستش ببینیم جیهوپ : آره بهتره تا گوشامون از بحث الکی این دیوانه ها سوت بکشه😂من : پس خوبه هندزفریم و آوردیم یکمی رفتم اونور تر که جیهوپ جا بشه کنار من بشینه فیلمش طنز بود دیگه کامل نشستیم پلی کردم ببینیم یه ده دقیقه گذشت جیهوپ مثل اینکه اینا قصد ندارن این بحثای الکی رو تموم کنن جیهوپ : ظاهرن🤦🏻♂️من : تموم می کنید یا پاشم سراغتون اونقدر درد ندارم که نتونم پاشما😑(نویسنده : چرا چرت و پرت میگی تو الان درد نداری من : عه نمیدونن که تازه باید ساکت بشن همشون الکی باهم دارن بحث میکنن نویسنده : باشه بابا روانی ولی دست کم نگیر اونا میدونن درد داری داری ور میزنی😂من : یعنی فقط دوست دارم دستم بهت برسه😂نویسنده : نترس تا آخر عمرت دستت به من نمیرسه ولی دست من به تو میرسه😁من : عجب😂)
یونگی : یعنی واقعا خاک برسر هر 8تامون خلیم دیگه چیکار کنیم😂جیهوپ : دقیقا زدی به هدف وایسادین مثل این بچه های 3ساله سر یه چیز بی ربط بحث می کنین ای خدا اینارو شفا نده ما بیشتر بخندیم😂من : گل گفتی😂جیمین : چی شد😑آرمین : میدونی الان دقیقا دلم میخواد جفتتونو باهم یکی کنم😤من : جانم چی شد؟کیو کیو یکی کنی😑یه بار دیگه تکرار کن نشنیدم آرمین :جفتتونو باهم یکی کنم😁نامجون : آرمین به نظرم اینجارو ترک کن چون از طرز گفتنش معلوم شد الان پا میشه عکست و رو دیوار چاپ میکنه😂کوکی : منم موافقم آرمین : نه بابا اون نمیتونه بلند بشه که😁تا یه مدت تحدیدش به درد خودش میخوره من : خوب که اینطور یعنی فکر میکنی نمیتونم کاری کنم درسته😈آرمین :یس😌من :باشه نشونت میدم دانیال : آرمین خیلی خری روانی مگه یادت رفته بایس ا/ت جیهوپ خاک هفت عالم بر سرت الان جفتشونو باهم تحدید کردی خدا به دادت برسه😬آرمین : فقط خدا رحمتم کنه🤦🏻♂️من : من نمیخوام تو بیمارستان بمونم😕یونگی: باز برگشت سر خونه اول🤦🏻♂️تهیونگ : بچه دهنتو ببند تو قشنگ چند شب اینجا تشیف داری من :😑یه کاری میکنم همه مونده گار بشیما دانیال : تو که الان نمیتونی پس باید بمونی قشنگ یه هفته غذا های خوشمزهی اینجارو میل کنی😌
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی
عررررر انصافه بعداز یه هفته ببینمش😢😢💔🔪
اشکالی نداره😊😁