
سلام لاو ها . این اولین داستان منه . امید وارم ازش لذت ببرید. در ضمن عکس دختری که رو پروفایل تسته میدونم عکس آناستازیا کنیازاواس ولی حالا ما اونو به شخصیت تستمون در میاریم😁❤
**خدایا فکر نمیکردم اونا یه کاری کنن که بابا ما رو از ایران خارج کنه. تکلیف داداشم چی؟؟ به سرعت رفتم سمت مامانم.** مامان داداشی کجا میمونه؟ نمیتونه که تو خونه باشه. خطرناکه) ** نگرران نباش میره پیش عمو احمد. هم اونجا جاش امنه هم اینکه دیگه نگران مسابقه فوتبال تیم ملی نوجوانان نیست. از همونجا با عمو احمد تمرین میکنه. پدرم یه چند تا محافظ مخفی واسشون گرفته تا دور و بر خونه عمو احمد باشن) فردا قرار بود از ایران بریم کره جنوبی . واسه همیشه. چرا کره جنوبی؟ چون داییم اونجا رفته برای ادامه تحصيل یه خونه بزرگ هم داره. قراره بریم اونجا زندگی کنیم. دلم نمیخواد برم. میخوام همینجا پیش داداشم بمونم. اما مجبوریم.....
مجبوریم چون که پدرم تو ایران کلی دشمن داره. اون یه شرکت تولید لوازم خانگی داره که بعد از تحریم های آمریکا ورشکست شد. کلی مقامات آمریکایی سعی داشتن رو پدرم کار کنن ، اما پدرم نذاشت واسه همین الان اونا تشنه خون بابام و خانوادش هستن. پدر بزرگ مادر بزرگم هم سر این اتفاق ها از دست دادم. هیچی دیگه آلات وسایلمون جمعه که بریم برای همیشه..... ** دلوین خانم بدو بیا پایین شام) ** اومدمممممممم فردا....... ** مامان نمیخوام برم😭😭 ** میدونم دخترم سخته ولی تو که وضعیتمون رو میدونی... به زور از داداشم خدافظی کردم. اون تو زندگیم بهترین دوستم بوده. همیشه باهام مهربون بوده باهام بازی میکرده مواظبم بوده... دیگه کار از کار گذشت هواپیما بلند شد و من از خونوادم دور شدم ✈✈✈✈✈✈✈✈✈✈✈✈✈✈
بعد چند ساعت مهماندار گفت که داریم به فرودگاه سئول میرسیم. وقتی رسیدیم بعد یه ساعت تونستیم بیایم بیرون. وااای چقد خسته شده بودم... ** مامااااااااااااااان ** چیه دلوین چی شده؟؟؟؟ ** دایییی داییی روهام اونجاس😃😃😲 تندی دویدم بغل داییم یه ساله ندیدمش. کلی بوسم کرد و بهم یه دسته گل داد. بعد از یک ساعت خوش و بش از خروجی ساختمان فرودگاه اومدیم بیرون. بعد سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه دایی روهام. چقد کره قشنگ بود توی راه داشتم کیف میکردم. ** خب دلوین دایی بگو ببینم کره ای بلدی؟ ** آره دایی یه سال خوندم الان دیگه همه چی بلدم ** حرف بزن ببینم عشق دایی چجوری کره ای حرف میزنه منم شروع کردم به کره ای حرف زدن داییم هم کلی قربون صدقه رفت😁 ** تازه دایی روهام بلدم به ۸ زبان دیگه هم حرف بزنم ** واقعا؟؟؟؟؟ اییی قربونت برم من بعد کلی حرف و بگو بخند با دایی و مامانم رسیدیم خونه. از شدت خستگی بیهوش شدم رو تخت.
صبح..... داییم علاوه بر درس توی کمپانی بیگ هیت هم کار میکرد. تو قسمت اداری. یه روز وقتی رئیس داییم فهمید که من اومدم بهش گفت منم باخودش ببره کمپانی. منم از خدا خواسته یه تیپ کیوت زدم موهامو باز کردم و با داییم رفتیم. وقتی رفتیم تو همه داشتم میگفتن چقد این خوشگلههههه. ولی چه چشم های خوشرنگی داره. خلاصه بعد کلی عکس گرفتن رفتم پیش رئیس داییم. اونجا کلی باهاش به کره ای حرف زدم و خلاصه هر کاری بتونه منو بامزه تر جلوه بده کردم😂 رئیسه هم داشت به وجد میومد بهم گفت چقد بامزه ای . چقد کره ایت خوبه. صدات هم خیلی قشنگه. منم ازش تشکر کردم. ......
بعد بهم گفت . میخوام ببرمت قسمت اودیشن کمپانی. منم باهاش رفتم دختر های زیادی بودن اونجا. بهش گفتم کمپانی بیگ هیت که کارآموز دختر قبول نمیکرد. گفتش که آره ولی از این به بعد قبول میکنیم. منم تعجب کردم. رفتیم و رفتیم تو یه اتاق بزرگ. اونجا یه خانمه بود هم خیلی خوشگل بود هم به نظر میرسید خیلی مهربونه. خلاصه. رئیسه رفت در گوشش یه چیزی گفت و خانمه برگشت و بهم یه لبخند زد و گفت چقد شما خوشگلی. منم گفتم ممنون. رئیسه رفت . من موندم و خانمه. خانمه گفت (به کره ای البته): سلام عزیزم ** سلام ** چطوری ** ممنون خوبم ** اسم شما چیه؟ ** دلوین ** دلوین؟ اسم ایرانیه؟ ** بله این یکی از اسم های قشنگ ایرانیه خلاصه بعد کلی حرف با هم صمیمی شدیم. اون ازم سوال کرد منم ازش سوال کردم. بعد خانمه ازم پرسید: تو به خوانندگی علاقه داری؟ گفتم بله خیلی ولی تاحالا هیچی نخوندم. گفت خب باهام بیا یه شعری بهت میدم. بخونش . ** باش ......
شعر رو خوندم . نمیدونم صدام چجور بود . ولی به هر حال اون خانمه دهنش از تعجب باز بود. ازش پرسیدم چی شده؟ ** تو معرکه ای . صدات حرف نداره . وقتی داشتی میخوندی احساس کردم این صدای یه آیدل بینظیره ** واقعا؟؟؟😳😳 ** آرههههه. من با رئیس کمپانی صحبت میکنم بیای اودیشن بدی من از تعجب ماتم برد نفهمیدم چجوری رفتم خونه مامانم کلی خوشحال بود داییم هم همینطور. خلاصه یه هفته بعد.. داییم با خوشحالی در رو باز کرد.. خبر دارم چه خبرییییی ** چی شده دایی؟ مامانم هم از پله ها اومد پایین: چی شده روهام؟ ** اولین خبر: کمپانی بیگ هیت به یه حسابدار با سابقه ۵ ساله نیاز داره هفته بعد هم مصاحبه هست مامانم: چییی؟ ینی ینی مننم میتونم برم؟ ** معلومه که آره. خبر دوم : رئیس کمپانی گفت دلوین کوچولو من بره اودیشن بده. من از خوشحالی داشتم بال در میآوردم باورم نمیشهههخخخخخخخخحلبلدبعح اللتهدلاتلیسسسبدنمکدبهدرز
تو یه هفته با کمک دایی روهام یه آهنگ درجه یک که هم وکال داشت هم رپ نوشتم. فردا زمان آودیشن من بود.. فردا.... یه شلوار لی یکم گشاد پوشیدم با یه کمربند مشکی . با یه تیشرت آستین بلند نقره ای با کفش سفید. موهامو از بالا بستم یه پاپیون خوشمل کیوت زدم ** خوشگل دایی آماده ای بریم؟ آره داییییی کولمو برداشتم رفتیمممممم
رسیدیم از ماشین پیاده شدم و با داییم مستقیم رفتیم پیش ریاست کمپانی. اونا اومدن ازم استقبال کردن. رئیسه گفت که ما فایل ضبط شده صدات رو شنیدیم . محشر بود. حالا تو آماده ای؟ گفتم بله گفت چه آهنگی رو میخونی؟ گفتم یه آهنگه که خودم نوشتم گفت چه عالی پس برو پیش خانم پارک و با آرامش کارتو شروع کن رفتم . با خانم پارک (همون خانمه اون روز) یه مروری رو آهنگ کردم. ۲ دیقه دیگه داشت شروع میشد قلبم مثل چی می زد..... رفتن و جلو میکروفون وایسادم. کلی آدم جلوم نشسته بودن. شنیدم یکیشون گفت آخه این بچه رو چرا آوردید ما بچه میخوایم چکار😑 با تمام قدرتم شروع کردم... بعد ۲ دیقه آهنگم تموم شد .... همه دهن هاشون باز بود. بعد یه دیقه واسم دست زدن. رئیس کمپانی گفت بین دختر هایی که اومدن اودیشن بدن هیچ کدومشون به خوبی تو نبودن. عالی بودی محشر بود. همه واسم دست زدن . و گفتم به عنوان کارآموز قبول شدی کی باورش میشد؟؟؟ یه دختر ۷ ساله ایرانی تو کمپانی بیگ هیت به عنوان اولین کارآموز دختر قبول بشه🤯🤯
داشتیم برمیگشتیم خونه داییم هعیییی قربون صدقه میرفت . کلی تشویقم کرد. کلی بهم گفت آفرین و اینا دایی: یه چیزی بهت میگم فقط از هیجان از ماشین نپری بیرونم دلوینم ** چی شده دایی؟؟؟؟؟؟؟ موقعی که داشتی با اون صدای خوشگلت میخوندی .... کیم .. کیم نامجون با پارک جیمین پشت در اتاق آودیشن وایساده بودن.... داشتن گوش میدادن به صدات. یعنی از شدت تعجب سرجاشون میخکوب شدن . از اینکه یه دختر ۷ ساله داره میخونه ** چییییییییی نامجون و جیمین .............وایییی خداااا ینی اونا .. من . صدا..
مرسی تا اینجا اومدییییی اولین داستانهای. حمایت کنید. منتظر پارت بعدی باشید. بین هر پارت ۱ روز فاصلس ❤❤❤

خداحافظ👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻

بایییییی👋🏻👋🏻😁😅😂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پنج روز گذشته ها🙄
همش تقصیر تستچی جانه . دو روزه میخوام پارت ۲ و ۳ رو بذارم میگه تا ساعت ۶ نمیشه😂
بالاخره امروز گذاشتم تو صفه بررسیه.
برای عذرخواهی دو تا پارت رو همزمان میزارم
پارت بعد کو؟
این چند روزه امتحان های میان ترم بوده. امروز آخرین امتحانو بدم دیگه منتظر پارت های بعدی باشید😁
دلوین یا روهام رو بدین من ببرم
بیا ...
😂😂