
سلام دوستان اومدم با پارت 14 😄 کامنت و لایک فراموش نشه ❤ برای پارت بعد 5 تا کامنت بدین و اگر ندین پارت بعد رو نمیزارم 💔 فالو = فالو خب خستتون نکنم بریم سراغ داستان ❤
که یهو جلو چشمام تاریک شد .... حس میکردم یه نفر دستش رو گذاشته جلو چشمام و دهنم ! صدای ادرین هم میاد که داره با دهن بسته جیغ میزنه !!! این کار ادرین نیست ! اَه نمیتونم نفس بکشم ... دیگه ... نمیتونم .... و همه جا برام تار میشه .... ( بیهوش میشم )
« 3 ساعت بعد ...» یهو چشمام رو باز میکنم 😨 من کجام ؟؟؟؟ اینجا چرا انقدر تاریکه ؟ 😨 صدای ادرین میاد : با... چیز مرینت تو خوبی ؟ میگم : اره تو کجایی ؟ اینجا کجاست ؟ میگم : نمیدونم ... مثل یه جور غار میمونه ... چرا مارو اووردن اینجا ؟ ادرین : نمی دو ... . یهو یه صدا حرف ادرین رو قطع میکنه!
اون صدا : برای اینکه از اینجا عبور کنید باید چند مرحله رو بگذرونین ! من : ما برای این کارا وقت نداریم باید سریع تر بریم !!!! تو ذهن مرینت : ولی صداش خیلی برام اشناس ... اون صدا : اگر این مرحله هارو رد نکنین کل نیویورک رو نابود میکنم ! ادرین : هی هی اروم باش ! ما بازی میکنیم ! من : ادرین ! اون صدا : خوبه تله ها از همین الان درست میشن!

تله ....؟ به دور و بر نگاه میکنم دیگه فضا برام روشن شده دوربینی نیست اروم میگم : ادرین میتونیم تبدیل شیم ...! ادرین اروم میگه : پلک پنجه ها بیرون! من : تیکی خال ها روشن ! هممممم هنوزم هیچی نمیتونم ببینم .... آدرین : بانوی من .... اون اسکلت هارو ....! میگم : چی اسکلت ؟ 😨
من : چه اسکلت های عجیبی ... . اون صدا : این اولین سر نخ شماست باید دنبال یه تیکه کاغذ بگردین و داخل هر مرحله تیکه های دیگه کاغذ رو پیدا میکنید ! ادرین : خب بعدش چی ؟ با اون کاغذا چی کار کنیم ؟ اون صدا : خودتون میفهمید ! ادرین : یعنی چی 😑
میگم : بیا ادامه بدیم . یکم اون دور و بر قدم میزنم و تو چشمای اسکلت هارو نگاه میکنم درواقع فقط کله هستن بدن ندارن ! تو چشماشون جز سیاهی هیچی نیست ... یکی از اسکلت هارو برمیدارم یهو یه تیغه ی تیزززز از تو دیوار بیرون میاد و اسکلت رو میبره 😨 دست منم یکم زخمی میشه : اییی 😨😣 ادرین میاد سمتم : حالت خوبه بانوی من ؟ من : اره خوبم ... ولی اون چی بود ...؟ ادرین : نمیدونم ... . میلش رو برمیداره و میزنه به یکی از اسکلتا این دفعه هم تیغه هه اسکلته رو میبره هم با اتیش ذوب میشه 😨😱من : اوه فکر کنم بهتره بهشون دست نزنیم 😅😨
من : ولی اگر بهشون دست نزنیم پس چی کار باید بکنیم اصلا این اسکلت ها برای چیَن ؟ ادرین : بانوی من اینجا رو نگاه کن ! هر تیغه ها یه سوراخ داره و ... انگار رو دیوار ها یه کلماتی هست ...! من : اوه راست میگی نوشته ... راوید ... چی ؟ ادرین : برای من نوشته یفخم ...! من : در پی .... اوه یه اسکلت دیگه هم هست ! سریع بهش ضربه میزنم! من : نوشته تساجنیا ... وات ؟ ( نویسنده : هی هی هی 😁😈 مرینت : چرا انقد اذیتمون میکنی 😩 تولدمه مثلا 😩 نویسنده : من استثنا قائل نمیشم 😁 داستانو خراب نکن بزار ادامه بدم 😁 )
من : این چه معنی ای میده انگار همینطوری چند تا حروف رو باهم نوشتن !!!!! ادرین : یه سرنخی بده 💔 اون صدا : بَ 😐😐😐😐 ادرین : نمیدونستم اینجا بره هم داریم 😐 اون صدا : هعیییی 😐😐😐 من : ولش کن ... بیا رو کارمون تمرکز کنیم :) کت : باشه من : سر نخ چی بود؟ کت : بَ 😐 من : اها ... خب ب یه حرفه و حروف تو کلمات به کار میرن پس این باید شروع یک کلمه باشه ... ادرین : اوهوم . من : با، بب ، بپ ، بت ... ادرین : بتمن 😁 : من : اههه ادرین 😑 خب کجا بودم ... بث ، بج .... امممم ، بح ، بخ، بد، بذ ، بر ادرین : ...
برعکس !!!!!!!!! میگم : خودشه باید کلمات رو برعکس کنیم ! دی ... دیوار ... مخ .. مخفی .... این ... جاست ....! دیوار مخفی اینجاست !!!!! خودشه دیوار مخفی! گردونه خوش شانسییییی ! یه چراغ قوه میفته تو دوستم روشنش میکنم و دور و بر رو نگاه میکنم!
یهو یه نور می خوره تو چشمم! اروم چشمام رو باز میکنم خودشو یه اینه کوچولو شبیه دکمس فشارش میدم و دیوار تکون می خوره و باز میشه درست مثل یه در 😄 میگم : خودشه بزن بریم 😁 صدا : افرین اولین مرحله رو رد کردین مرحله بد سخت تره 😈 منتظر باشین 😈 که یهو ......
خب دوستان تموم شد 😁😁😁 برای بعدی 5 تا کامنت می خوام یادتون نره ❤ و کامنتای خودم هم حساب نیست 💔 خب برید اسلاید بعد 😁 آنچه خواهید دید داریم 😄
آنچه خواهید دید : آدرین ...... چی ...... نه این کارو نکن .... نهههههه .... میکشمت .... ! منتظر پارت بعد باشین 😈😅 😄 بای بای ❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
بزاااااااااار
عالی بود بعدی رو خیلی زود بذار 🌹💐🌹
مرسیییییییی ازت💞💖🎊👑🎉💝🌈🌠✨💐🌺🌼🌹🎉👑💖💞🌺🌹🌺💐🌠💝💝🌈💞💞🎊👑🎉💞💞💝🌈✨💐🌺🌼🌹🌺✨🌈💝🌈💞💞🎊👑🎉🌺🌼🌹💐✨💝💝💞💖👑🎉
من میگم اون مرده همون کاتاشیه 🤔🤔🤔🤔😎😎😎
خودتون میفهمید 😈 حتی خودم هم نمی دونم ادامش چی میشه 😂
عاشق داستانت هستم💖💖💖💖💖💖💖💖
ممنونم ❤️❤️❤️❤️
واااااای خیلی خوب بود💞💞💞
عالی بود زود بعدی رو بزار
عالیییی بعدی رو خیلی زود بزار ممنون میشم 🐞🐾🖤❤️