
خوب خوب . سلام امیدوارم حالتون خوب باشه 😘. حالا زیاد نمیخوام از داستان تعریف کنم چون مزش میره .😜 این اولین تستی هست که من درست کردم امید وارم خوشتون بیاد💖

سلام شما یک دختر نوجون ۱۷ ساله هستین.... با موهای بلند خرمایی ،چشایه قهوای، قدتون هم ۱۶۸ هستش خیلی دختر کیوت😍، جذاب😘 ، خوشگل😋 ، خشن😠 ، شیطون😈 ، اسمت هم ا/ت هستش که تو ایران زندگی میکنی. حالا منظورم از اون شیطوناایی هستش که تا حالا تو هیچ جا وجود نداشته ..😈😈😈😈 خوب.خوب بریم سر اصله مطلب یعنی داستانمون😇.
مادر ا/ت: ا/ت دختر گلم بیدار شو.....ااا/تتتت...........اااااااااااااااااا/تتتتتتتتتتتت(با داد😐یا ابوالفضل ) ا/ت: آهههه کسی صدام کرد(با لحنه خواب آلود😪) فکر کنم خیالاتی شدم بگیرم بخوابم 😪... مادر ا/ت: نخیر فکر نکنم بیدار شه باید یه کاری...... کنم آهان حالا فهمیدم چیکار کنم 😈(یا خود خدا این از اون مادراس😨) کمی بعد .. مادر ا/ت با یه پارچ آب سرد بالای سر ا/ت وایساده و ا/ت هم خواب هفت خانه رستمو میبینه 😁و از هیچیم خبر نداره داشت خوابه شیرنش رو میدید که یدفعه ......... واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی مردم 😰 ...... مامان تو اینجا چیکار میکنی این پارچه آب دستت چیکار میکنه😮 ..... مادر ا/ت:دختر گلم بیدار شدی 😇..ٔ.بلاخره😠
ا/ت: مامان واقعا چجوری دلت اومد وقتی تو خوابه شیرینم بودم بیدارم کنی اونم اینجوری 😭 ...چرا منو زود بیدار کردی مامان دیشب تا دیر وقت بیدار بودم 😖......بعدشم مامان الان صبحه زوده ... مامان ا/ت: دخترم کی گفته الان صبحه زوده یه لحضه ساعتو نگا کن .... ا/ت : بزار ببینم وایییییی ساعت ۱:۰۰ بعداز ظهره بدبخت شدم😨 مامان جون خواب به درک چرا زود بیدارم نکردی با دوستم مریم قرار بود ساعت ۱۲ بریم بیرون😨 مادر ا/ت : دخترم من والا از بس تورو از صبح صدا کردم که بیدار شی هنجره گلوم پاره شد😑. حالا برو لباسات رو عوض کن سرما میخوری دخترم ( آخی از ماماناای هستش که به وقتش دلسوزن😍)
ا/ت: مامان واقعا چجوری دلت اومد وقتی تو خوابه شیرینم بودم بیدارم کنی اونم اینجوری 😭 ...چرا منو زود بیدار کردی مامان دیشب تا دیر وقت بیدار بودم 😖......بعدشم مامان الان صبحه زوده ... مامان ا/ت: دخترم کی گفته الان صبحه زوده یه لحضه ساعتو نگا کن .... ا/ت : بزار ببینم وایییییی ساعت ۱:۰۰ بعداز ظهره بدبخت شدم😨 مامان جون خواب به درک چرا زود بیدارم نکردی با دوستم مریم قرار بود ساعت ۱۲ بریم بیرون😨( مریم از بچگی دوسته ا/ت بوده خیلیم با هم صمیمی هستین انگار عینه دوتا خواهر هستین) مادر ا/ت : دخترم من والا از بس تورو از صبح صدا کردم که بیدار شی هنجره گلوم پاره شد😑. حالا برو لباسات رو عوض کن سرما میخوری دخترم ( آخی از ماماناای هستش که به وقتش دلسوزن😍)
ا/ت: باشه مامان. ( مادر ا/ت رفت). خوب اول زنگ بزنم به مریم تا از دلش در بیارم بعد برم لباسمو عوض کنم ... ا/ت: الو سلام مریم آجی خوبی😘مریم: سلام ا/ت جون آره عالیم بهتر از این نمیشم 😠ا/ت: آره خیلی معلومه😅 حالا آجی ولش بجاش بیا گذشته هارو فراموش کنیم بیا به آیند فکر کنیم😜( میخواد بحثو عوض کنه ای شیطون😂)

این پارت تموم شد امید وارم تا اینجا خوشتون امده باشه 😊💖 راستی لطفا لایک هارو به پنجاه برسونین تا پارته بعدیو بزارم😜 پس تا یه ادامه ی دیگه خدانگهدار خوشگلای من😘 و راستی این عکسی که بالا مشاهده میکنید که آرمه گروهه موردعلاقه من که براشون میمیرم😍😍😍😍 بی تی اس هستش که یعنی اینکه.... ...... گروهه بی تی اس هم ربطی به این داستان دارند😎 پس تا بعد بابای 👋👋👋👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
حیفه این اکانتم که از دست رفت😢
عاجی آلیس خیلی عالی بود فقط میشه بگی بی تی اسم میاد یا نه؟کیدوین خیلی عاشق داستانت شدم
ممنون خوشگلم نظر لطفته 😊.
آره ولی اولایه داستان نه وسطاش.
منم آلیس
همون نویسنده داستانه فکرش رو نمیکردم .
عالی بود عاجی جونم❤✨
سلام آجی من نویسنده همین داستانه فکذشم نمیکردم هستم .
اگه میخوای ادامه داستان رو ببینی بیا این پروفم