
سلامی چهار باره به شما عنکبوتی ها😘 همونطور که میدونید من اکانتم پریده و با یه اکانت جدید اومدم. بریم برا داستان:
اسپایدر: یهو دیدم چند نفر قاطی کردن😨 یعنی منظورم اینه که براق و سیاه و سفید شدن. بعد همشون به ما حمله کردن با قدرتاشون. یه چیزی از دستاشون بیرون میزد😲 یکیشون نزدیک بود به ام جی بخوره که پریدم جلوش و... 👠نه پیتر نههههههههه😭 ام جی: همه جا داشت داغون میشد. نورمن آزبورن فرار کرد و افسر ویکن کشته شد😢.یه دفعه یه ماشین اومد. یه نفر ازش اومد بیرون و گفت کارتون خوب بود. با بقیه دیگه کاری نداشته باشید. راه بیوفتید... بعد از یه ساعت: پیتر: بیدار شدم و دیدم روی تخت بیمارستانم و ام جی داره با دکتر حرف میزنه. دکتر: خوشبختانه ضربه ای که بهش وارد شده شدید نبوده و وقتی بهوش اومد میتونه مرخص بشه. 👠ممنون جناب دکتر. 🔥ام جی. 👠پیتر بهوش اومدی؟ دکتر گفت وقتی بهوش اومدی میتونی مرخص بشی. 🔥میدونم خودم شنیدم.😢 👠چرا گریه میکنی پیتر؟ 🔥من نتونستم از شهر و مردم محافظت کنم😔...
👠هیسسسسس آروم.تقصیر تو که نبود. تازه میتونی انتقام بگیری. تو همیشه از پس دشمنات بر اومدی. پس اینبار هم میتونی. 🔥حق با توعه ام جی. من میرم. کلی کار مهم دارم. نمیتونم برای تشیع جنازه کارل ویکن هم بیام. 👠چی ولی تو از کجا میدونی؟ 🔥تلوزیون داره میگه. بیچاره زن و بچش😔 (بچش یه سال از پیتر کوچیک تره) فعلا ام جی. 👠فعلا. بعدا میبینمت👋 (و میره) پیتر: تو راه که داشتم میرفتم یه کم بازوم تیر کشید. ولی در حدی نبود که آی و اوی کنم. احساس میکردم یکی دنبالمه. ولی اهمیت ندادم. چون اگه میفهمید فهمیدم دیگه دنبالم نمیومد و نمیفهمیدم کیه. رفتم بالای یه ساختمونی. حس کردم پشت سرمه. رو مو برگردوندم. چیزی که میدیدم باورم نمیشد😨...
همون شوکر بود. یه دفعه گلومو گرفت و گفت: گفتم که بر میگردم حشره کثیف😠. داشتم خفه میشدم😝 با تار زدم تو صورتش و ولم کرد و رفت عقبتر تا تار رو بکنه. منم که داشتم هی سرفه میکردم😝. تار رو از صورتش کند و فرار کرد. منم که عاشق دنبال بازیم دنبالش رفتم😁 (رو هوا) بهش تار زدم و خودمو زدم بهش که یه دفعه...

افتادیم تو یه تالار بزرگ. همه مردم فرار کردن و فقط ما دوتا مونده بودیم. 🔥خب دیگه گیر افتادی کوچولو. 💰اینبار دیگه شکست نمیخورم حشره😡 🔥خواهیم دید... بعد یه عالمه دعوا: با تارم یه لوستر بزرگ از بالا انداختم روش. ولی فقط رو پاش افتاد. اما هنوزم قدرتاشو داشت. با قدرتش زد بهم و پرت شدم اونور تالار. دیگه حرصم گرفت و بزرگترین لوستر تالار (جزئیات لوستر بزرگ😐😂: اندازه پذیرایی یه خونه کوچیک رنگشم طلایی😐) رو انداختم روش. اومد جاخالی بده که نتونست و گیر کرد زیر لوستر و بی هوش شد. پلیسا اومدن بردنش. کار این پلیسا هم فقط بردنه مجرما به زندانه😐. راه افتادم به سمت خوابگاه...
رسیدم به خوابگاه و داخل شدم. میخواستم برم پیش مارتین لی. باید تا الان فهمیده باشه قضیه اون نقاب و اون یارو سیاه سفیدا چیه. رسیدم به دفتر جناب لی. داشت با تلفن صحبت میکرد: ✴هدف بعدی ما ایستگاه قطاره. باید اونجا رو هم تصرف کنیم... حالا فهمیدم. پس خود مارتین لی پشت همه این قضایاس😧 ✴پیتر! برای چی فالگوش وایساده بودی؟🔥گند زدم واییییییی😱(تو ذهنش)🔥اممم میدونی زن عموم به کمک نیاز داره من میرم. فعلا. دیدم مارتین لی داره به سرعت میره بیرون. رفتم دنبالش. سوار ماشین شد و داشت میرفت. میخواستم دنبالش برم که چندتا از افرادش رو فرستاد. منم با اونا درگیر شدم و اون در رفت😩. منم که نمیدونستم چیکار کنم همینجوری تو شهر گشت میزدم که...
صدای درگیری اومد. رفتم سمتش و دیدم اون افراد تو ایستگاه قطارن و دارن باز هرج و مرج به پا میکنن. از شانس بدم دیر رسیدم و هر کسی تو ایستگاه بود رو گرفتن حتی ام جی! رفتم و مخفیانه به ام جی علامت دادم که شلوغ کنه تا اونا ببرنش یه جای دیگه. میخواستن ببرنش که من اون یارو که پیش ام جی بود رو با تار گرفتم و چسبوندمش به سقف و رفتم پیش ام جی. 🔥ام جی!👠 پیتر خوب شد که اومدی. ما حواسشون رو پرت میکنیم تو هم گیرشون بنداز 🔥حله😉 (بعد نیم ساعت) ✴اینجا چه خبره؟ (یکی افراد مارتین=👓) 👓قربان مرد عنکبوتی اومد اینجا و همرو به فنا داد😞 ✴مرد عنکبوتیییییییییی😡 🔥مارتین لیییییییییییی 😠😂

✴بیا دنبالم😈 پیتر: رفتم دنبالش و رفتیم تو یه قطار در حال حرکت. هی من میزدم، هی اون میزد. من میزدم اون میزد تا اینکه منو گرفت و انداختتم تو یه قطار دیگه و خودشم اومد. من دیگه انقدر زدمش که دیگه جون نداشتو افتاد. فکر کردم دیگه نمیتونه پاشه که یه دفعه یه جوری زد زیر فکم که دیگه هیچی نفهمیدم... بیدار که شدم...
فعلا بای دوستان نظر فراموش نشه هااااااااا
💚💛❤💜💙💙💜❤💛💚
ای بابا تموم نمیشه چرا😐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها اصن بیاید هرکی با هرکس دیگه ای کار داشت همینجا باشه. عین یه گروه😁
راستی بچه ها باورم نمیشه. ایرمان منو بلاک کرده😢
من نکردم ببخشید خواهرم کرده
عه اوکی باشه دادا😊
کامنتای مارو کی گزارش کرده؟😐
یه نفر خیانت گرده به ما حتما
خب دی سی فن حالا
خب حالا که همه صلح کردن خیلی بهتر شد و از همه ممنونم مخصوصا امیر محمد که حرف منو گوش کرد و قبول کرد که تقصیر پیام بوده و از هلنا ممنونم چون وقتی توی تستش ازش معذرت خواستم منو رد نکرد و از مهدی ممنونم ثابت کرد یه مارول فن شجاع هست و با شجاعت معذرت خواست
من دی سی فنم دادا
منم دیگه کاری با پیام ندارم
کار خوبی میکنی😊
یک سوال کار نکردن همون کار کردنه؟
هن؟
خودمم هیچی نفهمیدم
😂😂😂😂
هلنا معذرت میخوام 😔😔😔
مارول فن بودن فقط به این نیست که یه طرفدار باشیم و بیخودی غیرتی بشیم . مارول فن بودن اینه که وقتی فیلم های ابرقهرمانای مارول رو میبینی سعی کنی رفتار های خوبشون رو یاد بگیریم . سعی کنیم رفتار های ابر قهرمان مورد علاقمون رو یاد بگیریم . کسی که این چیزا رو درک نکنه مارول فن نیست . اخلاق خوب یکی از ویژگی های مهم مارول فن بودنه . حالا هر کسی که شجاعت یه ابر قهرمان رو داره و مارول فن هست از هلنا معذرت بخواد
پس درود بر مولتی فنا 😎❤😘
ببین هلنا تو دعوا رو شروع کردی ما هم تمومش میکنیم
👍👍👍👍👍
کامنت های منو فقط منتشر نمی کنی
مال منم
فکر کنم زیادی مثبت ۱۸ نوشتیم 😅😐
تو واقعا فکر کردی ما میراکلس اصلا دوست داریم اصلا حسباشم نمی کنیم. خواهر دو ساله ی من میراکلس می بینه.
هنو از تخم بیرون نیومدین قدقد نکنین تو جمع پسرا دختر کوچولوها که غلط رو غلت می نویسین
پس بزنین به چاک چالاک😎🖕
درود بر همه ی مارول فنا