این پارت ۴ از ادامه ی داستانم است.
از ماشین پیاده شدیم . حیاط عمارت رِجبی ها خیلی ساکت و خلوت بود .
با توجه به اینکه با الکس جنگیدیم و او را شکست داده بودیم طولی نکشید که برای ترمیم خرابی ها و یادگیری درس هامون بیشتر تابستان را صرف مجیستریوم کردیم و فقط دوهفته به آزمون کالجیوم مانده بود.
_____________
در همین حین کیمیا از در خانه خارج شد به سوی من و تامارا آمد و همراهش پسری قد بلند با موهای بلوند ، چشمانی سبز و صورتی کک و مکی از خانه خارج شد و تازه هوک را هم دیدم .
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)