ناظر عزیز خواهش میکنم لطفا پارت 7 رو منتشر کن چیزی نداره که😥!!!!
از زبان آگاتا: بعد از شام، من و اولین بدوبدو رفتیم سالن عمومی اسلایدرین و از پله های خوابگاه بالا رفتیم. آوو بله، آمدیم هاگوارتز و امروز سال دوممون بود. در اتاقمان رو باز کردیم و پریدیم داخل. تا دیر وقت مشغول بگو بخند بودیم.طرف های ساعت دوازده، چراغ هارو خاموش کردیم و خزیدیم زیر پتو. اولین خواب آلو رو نگاه کردم. او مثل هرماینی،دراکو،هری،رون،نویل و لونا یک دوست واقعی است اما من میتونستم بهش بگم که من واقعا کی هستم؟ خلاصه... خوابم برد ولی خواب عجیبی دیدم...خواب دیدم که :: در راهرو بودم. راهرو مثل یک هزارتو بود. نجوا های عجیبی رو در دل دیوار ها میشنیدم. بعد از مدت خیلی طولانی، هری را ترسیده کنار یک دیوار دیدم. روی دیوار با رنگی به قرمزی خون و با عجله نوشته بود:🔴حفره ی اسرار باز شده است. دشمنان نواده، گوش بزنگ باشند🔴 صحنه تغییر کرد...دورمون پر از دانش آموز شد که ریخته بودن سرمون. بعد یک لحظه تصویر کتاب ریدل آمد که علامت گریفندور کنارش بود و.... افتادم توی تاریکی مطلق...
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عاایییییی
مرسی 😘
عالی بود!
ممنونم 😘