وحشتناک ترین تابستان عمرم?ــــ

اموز خیلی خوش حالم بلاخره از دست درسام راحت شدم قراره امروز بریم به مسافرت قراره بریم به یه عمارت قدیمی داخل یه جنگل خب چند ساعت دیگ قراره بریم چی بپوشم؟

سوار ماشین شدیم تو راه کلی گفتیم و خندیدیم وقتی به عمارت رسیدیم همگی پیادا شویم خیلی عمارت بزرگی بود داخل شدیم و هر کدوم یه اتاق برداشتیم اتاق من یه اتاق نسبتا بزرگ با تخت و یه اینه رو بر روش بود همه جا تار عنکبوتوزده بود و تاریک بود به کمک بچه ها همه جارو تمیز کردیم نشسته بودیم ک یه اتاق توجه مون رو جلب کرد روش نوشته بود وارد نشوید چون من دختر ماجراجوی بودم تصمیم گرفنم من برم اتاق چه شکلی بود؟

چند ساعت بعد رفتیم داخل حیاط و داشتیم عصرونه میخوردیم ک ناگهان در به صدا در اومد اما کی میتونه باشه اخ کسی ادرس اینجارو بلد نیست چیکار میکنید؟

شما میرید و در رو باز میکنید ک یه دختر بچه میبینید ک به شما میگه( جسی خونست ؟ شما تعجب میکنید و میگید ما اینجا جسی نداریم و اون دختره شروع میکنه به خندیدن عجیب و شما چیکار میکنید؟

ک اون دختر بچه میگ عضو جدید و میخنده ک میره شما در رو میبندید و میرید پیش بقیه

شب شده و میخوایید بخوایید همه خوابن و همه جا تاریک ک ناگهان در اتاق شما خود به خود باز میشه و یه صدای دستی میاد شما چیکار میکنید؟

میرید دنبال صدا ک یهو یه صدای توی راهرو میاد ناگهان یه برگه کاغذ جلو پاتون می افته توی برگ چی نوشته؟

برگرو برمیدارم توش نوشته (جسی خونست؟) شما چیکار میکنید؟

میپرسم تو کی هستی ک یه صدا خنده میاد تو کل محوزه میپیچه ک یهو همون دختر بچه رو میبینم ک میگه

اون میگه جسی خونست؟ و اون خرس قرمز رو برمیداره و میخنده و هی به من نزدیک تر میشه صدای پاهاشو میشنیدم شما چیکار میکنید؟

هی اون میاد نزدیک تر و من هی عقب تر و اون با یه سدعت زیاد به سمتم میاد دستاش دراز میشه یه لباس سفید بلند داشت با انگشتای دراز چشاش قرمز میشه و خیلی ترسناک و داد میزنه جسی خونستتتت؟ و بعدش.......

ادامش رو در سری ۲ میزارم کامنت یادتون نره ?