5 اسلاید صحیح/غلط توسط: Ghost انتشار: 2 ماه پیش 29 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر عزیز ، دو ساعت زحمت کشیدم ، نوشتم ، نزن تو ذوقم ، رد نکن💔😮💨
به زودی وارد جذابیت داستان میشیم.:)))))
الیا" بیاید بریم خونه . . . بعدا راجبش حرف میزنیم."
همه تایید کردن.
یه تاکسی گرفتیم و نشستیم و به سمت خونه حرکت کردیم.
دوباره بارون گرفته بود . . .
دوباره بارون . . . دوباره . . . یادآوری هرچیزی که توی زندگیم کم داشتم . . .
پدر . . . مادر . . . کسی که دوستم داشته باشه . . . رفاه . . . آرامش.
هیچی . . . هیچ چیز . . . هیچکس.......
من فقط خودم و دوستام رو داشتم.
بگذریم . . . کی اهمیت میده؟! خب معلومه...هیچکس:)
پس مهم نیست:)
به خودم که اومدم توی تخت دراز کشیده بودم و به سقف خیره بودم. فکرامو کنار گذاشتم و سعی کردم دیگه فکر نکنم و بخوابم.
~~~~~~~~~~~~(بزن بعدی)
فردا شب*
{برگردیم و روایت رو از زبون همون پسره اول داستان بشنویم} در بار رو باز کردم و وارد شدم ، بدون توجه به شلوغی بار به سمتش رفتم، روی صندلی نشسته بود و دوستاش کنارش بودن و داشتن آبج*و میخوردن ، یکیشون گفت" هرکی بیشتر آبجو بخوره گنگ تره " و به سمت بارتندر رفت تا بهش سفارش بده ولی یهو ، تا منو دید ، خشکش زد ، با نگاهی سرد که حتی خورشید رو خاموش میکرد به سمتش رفتم و آروم گفتم " تا پنج میشمارم و بعدش نمیخوام هیچکدومتون اینجا باشید" لبخند تهدید آمیزی زدم. سریع همه ی دوستاش بلند شدن و به سمت در خروجی رفتن و خارج شدن.
رفتم و کنارش نشستم و گفتم " آقا پارسا . . . کارت به جایی رسیده که میای اینجا و آبج*و میخوری؟"
چیزی نگفت و لبخند تلخی زد و به میز نگاه کرد.
گفتم " پسر خوب ، من داداش بزرگتم ، بدتو که نمیخوام . . ."
حرفم رو قطع کرد و با لحنی غمگین گفت" من . . .
من . . . اولش نمیخواستم . . . خودش اومد . . . خودش عاشقم کرد . . . خودشم رفت:))))"
نفس عمیقی کشیدم و دستم رو روی شونه اش گذاشتم و گفتم " یه زن ، نمیتونه بهت هیچ آسیبی بزنه . . . بجز اینکه تورو نادیده بگیره"
با کمی مکث ادامه دادم" این اواخر . . . باهات سرد شده بود؟"
با سر تایید کرد و لبخند تلخی زد......
(بزن بعدی)
گفتم" توی حموم وقتی آب سرد میشه که اون بیرون یه نفره دیگه داره ازش استفاده میکنه . . . متوجه ی حرفم که شدی" خنده تلخی کرد و تایید کرد.
سی*گارم رو روشن کردم و گفتم " با این رفیق هات هم دیگه زیاد نگرد . . . اگه معرفت داشتن نمیرفتن و تو الان اینجا تنها نبودی."
اروم گفت " ارزششون رو مشخص کردی برام داداش:)"
گفتم " اها . . . راستی . . . داداشی . . . گنگ بودن چیزی که الان مد شده و برای شما بچه دبیرستانی ها جذابه نیست . . . گنگ یعنی پدر و مادرت رو یه سفر ببری . . . گوشی دست خواهرت رو عوض کنی . . . پشت بابات در بیای . . . خانوداه رو یه شام تپل ببری بیرون.......... درضمن پاشو باشگاهت رو برو . . . گنگ ، بنگی نمیشه" بطری آبج*و رو ازش گرفتم و و روی میز گذاشتم و با دست حالت موهاشو بهم ریختم. و اونم یه خنده ریز زد.
کمی گذشت.....
چند دیقه بعد یه دختر پیشخدمت اومد و گفت " سفارشی ندا....."
یهو پیشخدمت خشکش زد و بهم نگاه کرد ،
سرم رو کج کردم و گفتم " خوبی؟!"
پیشخدمت خودش رو جمع و جور کرد و گفت
"ا....اره خ....خوبم ، م....منو یادت ، ن....نمیاد؟"
با همون لحن سرد همیشگی گفتم" نه فکر نمیکنم، ولی شما انگار منو میشناسید "
پیشخدمت با سر تایید کرد و با صدایی لرزون و با لکنت گفت " ش...شما ، اون ش....شب بارونی ، بهم ک....کمک کردید "
گفتم" اهاااا ، همون دختری هستی که لباسات خیس شده بود؟ رسوندمش خونه؟"
در حالی که پارسا با کنجکاوی به بحث ما نگاه میکرد ،
پیشخدمت گفت " ا....اره ، خ...خودمم"
سوئیچ ماشینم رو به پارسا دادم و گفتم " برو بشین تا من بیام "
پارسا چیزی نگفت و سوئیچ رو گرفت و به سمت در خروجی رفت.
به دختر گفتم " اینجا چیکار میکنی . . . مگه مدرسه نداری فردا؟"
گفت" خ....خب ، من . . . م....مجبورم برای اجاره خونه ام ک....کار کنم . . . و......وقت ، م.....مدرسه رفتن . . . ن...ن...ندارم"
نفس عمیقی کشیدم و گفتم " درسته . . . زندگی سخته . . . امیدوارم موفق باشی " بلند شدم و درحالی که سیگارم رو روی لب هام میزاشتم گفتم " صاحب اینجا ، دوستمه . . . باهاش صحبت میکنم ، برای افزایش حقوقت و کاهش ساعت کاریت . . . شاید گاهی بهت سر زدم اینجا . . ." به سمت در خروجی رفتم و خارج شدم و در رو پشت سرم بستم.
اون دختر هم با ترکیبی از تعجب ، ترس و خوشحالی، خشکش زد بود و فقط به دری که ازش خارج شدم خیره شده بود . . .
و.........کات.
تایید کن ناظر عزیز💖
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
چون که خوب مینویسی به نظرم واقعا جایی مثل واتپد به دردت میخوره... اگر اومدی بگو من خودم اولین فالوورت میشم 😭😂✨
تولدت کلی مبارک
ان شاء الله که بهترین ها برات اتفاق بیوفته🌱
عالی🤍✨
به رمان منم سر بزنید خو و لایک و نظر مهمونم کنید ❤️🔥
مایل به حمایت و پین؟!