اگه کم بود ببخشید اوضاع خطری میشه وقتی این پارت رو بخونید 😁🤣
نزدیکم شد . گفتم : برو عقب نزدیک من نشو ...
یهو صدای رعد و برق اومد و نور ماه کم شد و صدای بارون اومد . چاقو رو اورد بالا و جلوی من گرفت و خون روش رو خورد ( ایش چندش 🥴😂) موهاش رو باز کرد و گفت : هر کسی برای عشق من دردسر درست کنه از صفحه روزگار محوش میکنم .
گفتم : نیلی؟ تو ... تو که عاشق آیدو بودی ... خندید و گفت : اسکل نیستم عاشق اون بشم ( از خدا تم باشه 😒😑) چاقو رو نزدیک گردنم کرد و گفت : بابای یوکی ! چشمام رو بستم و منتظر بودم تا منو بکشه . ولی هیچ اتفاقی نیوفتاد چشمام رو باز کردم و دیدم کوران محکم دست نیلی رو گرفته و دارن به هم نگاه میکنن . نیلی لبخند زد و گفت : کارم تموم نشده دستم رو ول کن . کوران با اون یکی دستش چاقو رو از توی دست نیلی گرفت و گفت : کارتو خیلی وقت پیش تموم شده . نیلی دستش رو کشید و گفت : باشه مشکلی نیست و قرارداد رو فسخ کن
گفتم : چه قراردادی ؟ کوران بدون نگاه کردن به من گفت : بعدا برات توضیح میدم . نیلی دکمه لباسش رو باز کرد . یه اسم بالای سینه اش نوشته شده بود
کوران انگشتش رو گذاشت روی اسم و آروم گفت : ( آزادت میکنم بری ) اسم روی بدن نیلی درخشید شد و کل فضای اتاق با نور بنفش و سفید روشن شد
یه باد شدیدی اومد و دیگه نمی تونستم جایی رو ببینم دستم رو گرفتم جلوی چشمام . دستم رو برداشتم و نگاه کردم . جلوی کوران یه دختر با موهای بلند سفید وایساده بود . به خود کوران نگاه کردم گفتم : چی ... چرا ... کوران رنگ موهاش سفید شده برگشت سمتم و گفت : هه یوکی این چهره واقعی منه . دیگه هیچی برام مهم نیست پس بهت میگم . من نه مامانم الیزابت نه بابام رایزل( اسم پادشاه ) نه بقیه شاهزاده ها داداشام . دست نیلی رو گرفت و گفت : نیلی خواهر واقعیمه . گفتم : چی ؟! ... چطور ممکنه ؟... کوران گفت : همیشه از اسم کوران بدم می اومد اسم واقعی من آکاشی
گفتم : یعنی چی ؟ من اصلا نمی فهمم . گفت : الیزابت وقتی شاهزاده آخرو حامله میشه با رایزل دعواش میشه و بچش میمیره . من اون موقع 5 سالم بود رایزل با ارتش به دهکده ای که من با مامانم و بابام زندگی میکردم حمله میکنه تنها فقط منو و ...
به نیلی نگاه میکنه و میگه : سایکی زنده موندیم
الیزابت دلش برای من میسوزه و منو به عنوان آخرین شاهزاده معرفی میکنه
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
عاجی داستان منم منتشر شده بخون حتما
بله صد در صد فعلا منتظر داستان شما هستم تا روز های خوشو به آیدو نشون بدم 😐🌼
یاااااا...ایاتو راست میگهههه....من که داستانم و گزاشتم یکم ایدو رو رو به خوشی ببر دیگه...عههههههه...تو تا ایدو نمیره راحت نمیشی...بعد مرگم بچه من از دست تو در عذابه لامصب☹
نههههه باورم نمیشه پنج روز بعد از اومدن تستت دارم می خونم واقعا که😫😫😫😫
عالی بود عاجی ادامه ادامه😋
هیییییی روزگار
تستم پرید o(╥﹏╥)o
سه روز دیگه منتشر میشد عرررررر
باید دوباره بزارم o(╥﹏╥)o
ممد باهات قهرم 🤧😐
اِ الان دیدم گفتی 15 سالته
ینی در این حد حافظم خرابه/:
حالا با این وضعیت میخوام برم انسانی😂😂
خدایا منو بی نوبت شفا بده/:😂
حرصم در اومد خوب شد خودت فهمیدی 😅🤣🤣
فکر کنم بتید یه دور کلمو بکوبم به دیوار😐
یا ابالفضل چی شد😐
کوران شد اکاشی نیلی شد سایکی
لابد منم ناروتوعم/:
وای خیلی عجیب بود😐
امیدوارم پارت بعدی رو نوشته باشی و الان تو برسی باشه
راستی داستان داره به جاهای حیجان انگیزش میرسه
خب دیگه همین منتظر پارت بعد هستم
اها یه چیزی
چند سالته؟
خیلی برام سواله چند وقتیه میخوام بپرسم ولی همش یادم میره (حافظم در حد جلبکه😂)
😐😐✋🏻 دو ساعتتتت دارم بیوگرافی مو مینویسم بعد میپرسی چند سالمه ؟!!!!!!!!!!!!
عالیییی بود 💜💜
سلام من ملینا هستم دوستام النا صدام می کنند
عاشق ساسوکم و شوتو داخل انیمه ی مای هیرو آکادمی
اول اینکه خیلی غافلگیرمون کردی من همه ی شخصیت های داستانت دوست دارم و اینکه اجی باشیم ؟
بشیم عزیزم 🍓❤
😮دمت گرم بابا معلومه امار واقعا دوست داری
داستان خیلی دیر اومد اما عالی بود داستان تو و چنتا داستان دیگه تنها داستانایی هستن که دنبال میکنم