خب خب خب رمان براتون نوشتم چ رمانی ناظر چیز بدی نداره ثبت کن
از زبان دیپر:
یک ماه از برگشتن ما از آبشار جاذبه میگزره
میبل هی میگه دلم برای اونجا تنگ شده
میبل:دیپر پاشو دیگه مدرسه دیر شد
دیپر:آی بزار پنج دقیقه دیگه....
میبل:پنج دقیقه پیش همینو گفتی دیگه پاشو
دیپر:باشه باشه
امروز توی مدرسه روزی بود ک نتایج شورای دانش آموزی میومد تا ببینن کی رئیس میشه
میبل جزو کسایی بود ک تو شورا بودن و امروز رئیسشون انتخاب میشد و میبل مطمعن بود ک اون انتخاب میشه
رسیدیم مدرسه
توی حیاط مدرسه بودیم تا نتیجه رو اعلام کنن
خانم اسپنسر(مدیر مدرسه)اومد روی سکو ی مدرسه تا اعلام کنه
خانم اسپنسر:خب ما همه اینجا جمع شدیمتا نتیجه ی شورای دانش آموزی ندرسه رو اعلام کنیم
میبل داشت از ذوق میترکید
دیپر:میبل آروم باش دیگه
خانم اسپنسر:و برنده کسی نیست جزززززز
کنی داپ
میبل:ننننننن
دیپر:ای وای من عب نداره میبل دفعه ی بعدی برنده میشی
انداختن دست روی شونه ی میبل*
میبل داشتمگریه میکرد
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
عالی
به رمان منم سر بزنید خو و لایک و نظر مهمونم کنید ❤️🔥
مایل به حمایت و پین؟!
چه داستانت جذاب بود 🫠💖
میسی😉
۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳