10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♚enna♚ انتشار: 4 سال پیش 553 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
با اینکه اصن نظرات خیلی کم بود ولی میزارم و اینکه اینجا اگه ۳۰ تا کامنت نشه جای دیگه منتشر میکنم
سوار هواپیما شدیم بازم من کنار تهیونگ بودم×اینویی_بله؟
×راجب قضیه دیشب اوکیه زنگش میزنم یه جایی بیاد مطمئن باشه ببینین همدیگه را😊_ممنوننمممممممم😄😍😍😍😻😻😻😻و از شوق و ذوق لپشو بوس کردممم
که کوکی گف_خوشحالی اینویی😁_آرهه😁😂×میخوام ببرمش بیرون خوشحالههه مگ ن؟!_آرهه😍😁😻
دل تو دلم نبود تهیونگ گفت برسیم زنگش میزنه😻😹
زنگش زد×الو سلام اقای یونجین؟!×من من چیزمم_گوشیو بده منننن _الوو یونجین😢خوبی؟!ببین همون اتفاق افتاد
الان یه هفتس از هم دوریم این تهیونگ بهت یه آدرس میده بیا اونجا دلم برات تنگ شده😻😻😄🙄
موقع رسید که بریم پیش یونجین از بین لباسا بهترینشو انتخاب کردم و شیک کردم که بریم از هتل اومدیم بیرون
و راه افتادیم سمت ماشین قرار بود ماشین خیلی عقب تر از جای قرار ما را بزاره....رسیدیم باید بقیشو پیاده میرفتیم×اینویی میگم اممم فرار نکن_نه اگه فرار میخواستم کنم همون اول ن نگران نباش×اوکی پس ..رفتیم توی پارک توی آلاچیق یونجینو دیدم رفتیم سمت آلاچیق یونجین و دیدم وای چقدر لاغر شده بود یه هفته ازش دور بودم و ندیدمش .زیر چشاش گود بود
رفتم محکم بغلش کردم.بوش کردم عطرش تو بینیم پیچید تهیونگ رفت تو اونکی آلاچیق تا ما راحت باشیم _یونجین چرا انقد لاغر شدی+عزیزم داشتم دیوونه میشدم که تو کجایی چیکار میکنی کاش زودتر زنگ میزدی😢😢_یونجینم گریه نکن گریم میگیره😢😭...موهامو بوسید
تهیونگ قبلش گفت که میتونیم یکی دو ساعت کنار هم باشیم.سرمو روی شونه هاش و باهم حرف زدیم چن باری گفت بیا فرار کن ولی گفتم_نه یونجین نمیخوام سرنوشتم مث داداشم بشه خب پس ول کن تونستم بهش میگم بیارتم همو ببینیم.+باشه فک کنم با توعه....برگشتم دیدم تهیونگ اشاره میکنه که بریم _خدافس عزیزمم+خدافس....که ل.ب.اش.و رو ل.ب.ا.م واسه چن ثانیه فشار داد.
از هم جدا شدیم من تهیونگ آروم میرفتیم که یه صدایی اومد🤤_چی بوددد×به ما ربطی نداره اینویی بیاا بریم.
یهو دیدم جمعیت جمع شدن لباس تهیونگ و کشیدم و رفتیم سمت جمعیت نگاه کردم به پایین _یووونجیننن😢😢😭یونجین تصادف کرده بود حالم اصن خوب نیست همش گریه آمبولانس اومد منو تهیونگ رفتیم باهاش که شماره مادرشو گرفتم دادم پرستاره که بگه بیاد بیمارستان
تو بیمارستان که رسیدیم حالش داشت خوب میشد رفتم داخل آی سی یو دستشو گرفتم که بهش جون بدم که تهیونگ اومد تو آی سی یو و دستمو کشید که بریم ×بدو باید بریم یونجینم حالش خوبه دکتره گفت که بهوشه _ولی من باید کنارش باشم×نههه منو بشناسن دردسره_ماسک زدی ×بازم میشناسن بدووو
(رسیدیم هتل)
از تلفن هتل به بیمارستان زنگ زدم_بیماری به نام یونجین تو آی سی یو حالش چطوره؟؟!▪اون بیمار ایشون بهوش اومدن وو_وای جداا😻▪ولی متاسفانه مشکل قلبی زندشون نزاشت شما چیکارشین _منن نامزددش😭😭▪بلا به دور باشه ازتون.....تلفن و قطع کردم😭😭
همینجوری گریه میکردم مثل دیوونه ها چیکار کنم دیگه من همش تقصیر اون تهیونگ همش تقصیر اونههه اگه میزاش بمونم اینجوری نمیشدد..
در اتاقمو زدن ته بود درو باز کردم هرچقدر تونستم سرش هوار. کشیدم که فهمید واسه چی ناراحت و عصبیم راش ندادم تو درو بستم پشت در گریه میکردم و نشستم .
(داستان از زبان تهیونگ)
اینویی از بین میره؟!من من چیکار کردم خیلی خودخواهم
منم از گریه هاش گریم گرفت یادم نمیره یونجین میخواست بره اروم بهم گفت(لطفا مواظب اینویی باش اون میتونه خیلی خطرناک بشه)😭فکر کردم یه تهدید یا همچین چیزیه ولی انگاری میدونست میخواد بمیره
گفت مراقبش باشم😭نابودش کردم اصلا تقصیره منه مگه؟!شاید😢
همینجوری گریه کردم که جیمین اومد رو ب روم +تهیونگ چت شده برا چی گریه میکنی×😭تقققصیرر منننن نبودد😭
+چی؟؟! چی تقصیر تو نیس؟! بلند شو بریم اتاق خودمون
منو بردن تو اتاق خودمون اگه مشکلی پیش میومد پسرا جمع میشدن همشون اومدن چی بگم دروغ؟؟!یا راستشو؟!
کوک_چی شده ته؟!....چن ثانیه مکث کردم خودمو میزنم به عاشقی و مثلا اینویی باهام قهر کرده_هیچی نشده..کوک_واه خو مث اون شبی نکن چن وقته درهمی نکنه با اینویی دعوات شده؟!!_اره😕...جیمین+اوو چه عاشقانه حالا چی شد؟؟_داستان بگم؟!عاشقانش کجاشه؟!الان خیلی عصبیه چیزی نمیشه گف بهش😓+پس بد گند زدی حالا چی تقصیر تو نبوده؟!_آااام چیز اینکهه دعوا شد+😒باشه نگوو ما خر نیسیم_ن چیز خب یه کاری شد که خیلی ناراحته یه چیزی از دهنم پرید بیرون که+😝خاکککککک...کوک_😂میخوای آشتیتون بدیم؟!_نه نه +چرا؟!؟_خب چیزه من خودم از دلش در بیارم بهتره+خود دانی ...نامجون_خب پسرا کی فیلم ترسناک میخواد؟!؟
جین_امشبو ول کن ته شکست عشقی خورده_کی من؟!نه اتفاقا پایه فیلم ترسناکم جین میترسه انداخته گردن من😒
میخواستم حواسشون از من پرت بشه واسه همین با ذوق ظاهری فیلمو نگاه میکردم _جیمین این ترس نداره که وایستید من پفیلا بیارممم حال میده😎....رفتم پفیلا و بیارم پسرا نبودن🤤_کوکیی جیمین هیونگگ.....یهو یه چی
یهوووووو
یه دستی پامو گرفت که چون یهویی بود ترسیدم دادم هوا رفت و فهمیدم پسران_بیاین بیرون ببینم ااپفیلا اوردم +ما نیستیم😹_باشه پفیلا ها رو خودم میخورم😛+ا نه وایساا
اومدن نشستن پفیلا خوردیم ساعت ۴ صبح بود در عجب بودم پسرا بعد کنسرت خسته نیستن🙄اخه تا ۵ روز بعد کنسرت بیحالن دیگه گفتم_پسرا بگیریم بخوابیم خسته ایم
+آره من که بیهوش دارم میشم😹
صبح*(در اتاق اینویی)
به زور خوابم برد دیشبو چجوری پناهم رفت😭
دیگه کنارم نیست😢میدونست خیلی زود وابسته میشم
چرا گذاش رفت سعی میکنم فراموشش کنم ولی پوفف چجوری؟!بلند شدم خودمو تو آینه نگاه کردم دونه دونه حرفاش تو گوشم بود(اینویی سعی کن سرنوشتتو بسازی نزار بقیه برات بگن و تو اون جوری بسازی به دلت به قلبت اعتماد کن و اگه باختی از اول شروع کن اگه نتونی شروع کنی دیگه زندگیت معنی نداره به خودت فرصت بده دوباره شروعش کن مواظب باش😊)اننننگاررری میدونستت دیگه قرار نیس پیشم باشه😿موهامو باز کردم موهام خیلی بلند بود و تا پایین کمرم میومد رفتم حموم و موهامو کوتاهش کردم تا شونم با اینکه کلی مراقبت کرده بودم که بلند بشن ولی خیلی ساده کوتاهشون کردم.
موهامو بستم یه لباس پوشیدم و زدم بیرون از هتل که داشتم میرفتم یهو تهیونگ اومد+کجا؟!..به حرفش محل ندادم و سوار آسانسور شدم که دوید و نزاش آسانسور بسته بشه اومد تو+گفتم کجا؟!_میرم یونجین و ببینم+چراا موهاتت_......+واسه چی کوتاه کردی؟!_موهای خودمه😒.
هیچی نگفت به قدری عصبی بودم که ممکن بود تهیونگ و همونجا خفه کنم.
از آسانسور اومدم بیرون و راه افتادم سمت بیمارستان
_سلام من من نامزد آقای...هنوز حرفم تموم نشده بود که مامان و بابای یونجین و دیدم و دویدم سمتشون_سلام کجاس؟!یونجین؟!×توی سرد خونس😿😭_نن😿😭هه😭
مامانش بغلم کرد و سعی کرد بهم ارامش بده از پرستارا خواستم واسه آخرین بار دستشو بگیرم.رفتم داخل سرد خونه و ملحفه را از روی یونجین کشیدم و دستشو گرفتم دیگه به گرمی قبل نبود خیلی سرد بود خیلی دستمو کشیدم روی ل.ب.ش آروم تکون دادم سرمو گذاشتم روی سینش
قلبش قلب مهربونش نمیزد _یونجین حالا که رفتی چیکار کنم؟!همیشه مشکلی داشتم بهت میگفتم راه حل میزاشتی جلوی پام فک کنم برای همینم گفتی که نزارم بقیه بگن و من سرنوشتم به دلخواه اونا بسازم خیلیا مث تو نیستن که دلسوز باشن مهربون باشن به نظرت عوض بشم؟!آره میشم میشم یه دختر خشن و مغرور مثل قبل از تو دوست دارم💜💜💜💜
اومدم بیرون رفتم سمت هتل تهیونگ تو راه رو همینجوری نگران راه میرفت بی توجه بهش به سمت اتاق خودم رفتم که دستمو کشید+کجاا بودی چرا انقد طول کشید؟!_گفتم میرم بیمارستان یونجین و ببینم+دیدن انقدر طول میکشه؟!_حالا دیر شد+تو هرجا که میری باید بهم بگی تو الان برده منی باید جواب پس بدی هرچی بگم همون میشی.......اینو که گفت محکم هلش دادم که خورد به دیوار _میتونی دهنتو ببندی وگرنه بد میبینی آقای کیم تهیونگ ...
(داستان از زبان تهیونگ)
هلم داد اومدم یه چیزی بگم که گفت+میتونی دهنتو ببندی وگرنه بد میبینی آقای کیم تهیونگ
و رفت تو اتاقش😐چی شد؟!پسره گفت اینویی میتونه خطرناک بشه.ولی خب حالا عصبی بود دلیل نمیشه
جیمین×آامم چیزهه تهیونگ تو که انقد با اینویی مشکل داری خب بهم بزنید برا هردوتون مشکله ادامه رابطتون _نه
×باشه ببخشید فضولی نباشه ولی واسه یه حرف عصبیع اونم انقد نمیخوای نگو ولی مواظبش باش🙂🤗.
جیمین رفت امیدوار بودم عصبانیت اینویی فروکش کرده باشه در زدم درو باز کرد رفتم داخل _اینویی من منمقصر نیستم که اون مرده اگه نمیومد تو رو ببینه هم ممکن بود یه جای دیگه این اتفاق براش بیوفته بالاخره آخر عمرش بوده
اون مشکل قلبی داشت وگرنه زنده میموند و من مقصر مشکل قلبیش نیستم😶😶+حرفات تموم شد؟
_آره+سخران خوبی میشی ولی متاسفانه گوش نیس حرفاتو گوش کنه _آاام +ازین به بعد تویی که باید ازم بترسی کاری میکنم در روز هزاران بار آرزوی نبودن بکنی
_😞😞+حالا هم جلو چشم یافت نشو من دیگه اینویی قبل نیستم من شدم خود خود اینویی واقعی😼.....
از تو اتاقش اومدم بیرون جدا نکنه اتفاقی پیش بیاد نکنه داسه انتقام بره شایعه برام درست کنه😣😧
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
آخه چرا تو فوق العاده هستی
چرا نمینویس
مگه آرمی نیستی
چه زود تا امید شدی😭😭😭😭😭
ولی بدون هر وقت خواستی ادامه بدی من پشتت
✊🏻💜✊🏻 فایتینگ آرمی
همیشه میام تو همین است کامنت میدن
پارت 4 کوووووو پسسسسس😢
اینم پنجمی
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓
این چهارمی تو این تست
تا امید نشو من قول میدم تستات حد اقل ۵ تا کامنت بزارم🥺🌹
ممنونم ازت ولی
خبـــ
تو یه نفر میخونی و چن نفر دیگه رهگذری
پسـ ادامشـونــــ نمیدم
انا قهری؟😥
قبلنا همیشه جواب کامنت رو میدادی عزیزم😥😥😥💔💔💔💔
نچ آجو سرم شلوغه خدایی
و اینکه نا امید شدم کامنت و بازدید کمه
برا چی تست بزارم اصن برا کی
عالییییی بود دمت گرمممم👍💜💜
پارت بعدو میخوام سریع بزارش ممنون😉
نانای اصغر رو صقرا نانایی نانایییییی ادامش کو پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من ادامشو موخوااااااااااااااممم😢😢😢😢😢😢😢نانای😢نانای😢اصغرو صغرا😢😢😢نانای😢😢😢😢😢ناناااااااااااای😢دیووونم کردی با داستانت😂😂توروخدا پارت بعدو بزار نانای😢😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😹😹😹😹😹
ممنونم
تورو خدا هر طور شده بزار
شده بخاطر من هم بزار
راستش من طرفدار دو آتیشه داستانات هستم و همه داستانات رو دنبال میکنم