رقص تاریکی

خیل خب بریم سراغ داستان رقص تاریکی پارت اول

اول یه بیو گرافی کوچولو دختری زیبا و 11 ساله به نام آگاتا گریدی... موهای بلند قهوه‌ای... چشمای قهوه ای... مهربان وشیطون خب واقعا بریم دیگه

از زبان آگاتا: امروز چهارشنبه بود. یکی از روز های آخر ماه تابستان. ساعت نه من بیدار شدم. وقتی روی تخت به پهلو غلت خوردم چشمم به پنجره افتاد.یک جغد قهوه ای رنگ خیلی خوشگل پشت شیشه بود و با نوکش یک نامه رو گرفته بود. بلند شدم و پنجره رو باز کردم. نامه رو گرفتم. جغد هوهویی کرد و رفت. به نامه خیره شدم. نامه محکم مهر و موم شده بود. رنگ مهر قرمز بود و وسطش یه حرف H داشت.دورتادور حرف H چهار شکل مختلف بود. کنجکاو شدم و نامه رو باز کردم...

داخل نامه نوشته بود : دوشیزه گریدی عزیز شما به مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز پذیرفته شده اید. لیست وسایل مورد نیاز:...... کمی ترسیدم. هاگوارتز کجا بود؟ چرا من باید به آنجا برم؟

سریع مثل برق و باد از پله ها رفتم پایین. بوی سوسیسی که سرخ میشد بینی ام را پر کرد. داد زدم :مامان! مامان! مامان از آشپز خانه بیرون آمد. من هم به او گفتم که در همچین مدرسه ای پذیرفته شدم. مامانم خیلی خوشحال شد و گفت: این خیلی عالیه عزیزم من و پدرت هم اونجا درس میخوندیم. اون جا جای خیلی باحالیه که کلی کلک ملک های جادوگری یاد میگیری. صبحانه ت رو بخور بعد بیا بریم خریدهاتو بکنیم.

من هم یه آب به صورتم زدم. صبحانه خوردم و یه لباس ساده ولی قشنگ پوشیدم. دوباره از پله ها رفتم پایین. با کمال تعجب دیدم که مامانم جلوه شومینه ایستاده و یک ظرفی که توش یه چیزی مثل گرد و خاک بود دستش بود. گفت بروم داخل شومینه. یک مشت پودر بردارم. اسم کوچه رو بگم ( کوچه ی دیاگون) و دستم رو باز کنم. در حالی که شاخ در می آوردم همین کارو کردم و دیدم در یک کوچه ی پهناور و بزرگ پر از مغازه ایستادم!

خب بعد خریدامونو کردیم و یه جغد هم گرفتم. اسم جغد رو اسکارلت گذاشتم. جغد رنگش به طلایی میزد ولی خیلی خوشگل بود 😍 😍 و فردا هم باید میرفتم به هاگوارتز...

خیل خب دوستان این پارت تموم شد اگه خیلی طولانی بود و یه جایی غلط املایی دیدید به بزرگی خودتون ببخشید😊😊😊 تا پارت بعد خداحافظ ❤️‍🔥 👋👋

به نظرتون آگاتا توی کدوم گروه میوفته؟ 😉