دبیرستان MBTI P11

ENTP و INFP : چیییییییییی ENTP یکی محکم زد تو کمر ESTP تا به حالت عادیش برش گردونه ولی خب بازم دعوا درست کرد اما INFP سریع از هم جداشون کرد و از ESTP خواست ک قشنگ جریانو مو ب مو براش بگه ولی بعد ازینکه همه چیو گفت یهو سرخ شدو زد تو کله خودش ESTP : واییی من چقد اح//مقممم چرا اینجور بش گفتممممم و کلا اعصابش بهم ریخته بود و اصن رفتاراش طبیعی نبودن ENTP اروم توگوش INFP گفت : فک کنم دی..ونه شده باشه INFP هم با سر تایید کرد و دوتایی از ترس اینکه یکاری دستشون بده فرار کردن

ISFP همونطور ک فکر میکنین داره ویدیو میگیره و ESFJ هم مثل همیشه کنارشه و مث دستیار کمکش میکنه ESFJ با همه دوسته و به همه کمک میکنه و اینو وضیفه دوستانش میدونه (خیلی مهربونهههه) ESFJ : من میرم از تو کیفم اب بردارم تو چیزی نمیخوای؟ ISFP : نه مرسی فقط چیزه من میرم سمت رختکن سالن ورزش توهم بیا همونجا ESFJ با انگشتش ی اوکی میده و میره ISFP هم میره سمت رختکن .اونجا یکم تاریکه و تنها نوری ک میاداز سمت پنجره اس .امروز هیچ کلاسی ورزش نداره . ISFP همینطور که داره بی سروصدا فیلم میگیره یهو یه صدایی میشنوه و با دوربین میره سمت صدا یکم میترسه برای همین به ESFJ پیام میده : ESFJ من توی رختکنم ولی یه صداهای عجیب و غریبی میاد حواست باشه بی سروصدا بیای سمتم. ESFJ پیامو میبینه و سریع خودشو میرسونه پیش ISFP .هردوشون به صدانزدیک میشن و دونفرو میبینن ک سرتاپا ساه پوشیدن و بهشون میخوره دزد باشن . ISFP میخواد جیغ بکشه که ESFJ جلوی دهنشو میگیره و بهش اشاره میده ک ساکت باشه اما ISFP حواسش نبود ک دوربین توی گردنش روشنه

اون دونفر کاملا غیرقابل شناسایین و خیلیم قد بلندن . + بیا اینو ببینن -اینجا مدرسه پولداراس هرچی اینجا میبینی با ارزشه پس همه شونو بزار توی کیف + حواست باشه صداشو درنیاری وگرنه کل حراست میریزن رومون - بهتره این کارو نکنن وگرنه خیلی برای مدرسشون بد میشه . راستی همه دوربین های امنیتیو هک کردی ؟ - اره همه شونو از کار انداختم فقط روی مانیتور یه صحنه تکرار میشه + کار حرف نداره پسر ... از صداهاشون میشد تشخیص داد ک هردوشون پسرن و جوونن

ISFP حس ششم قوی ای داره و سریع با ESFJ ازونجا زد بیرون و دقیقا پشت سرش دزدا رفتن بیرون .خطر از بیخ گوششون گذشت . .اقعا شانس اوردن ک اون دوتا دزد ندیدنشون چون هردوشون مسلح بودن وامکان داشت اتفاقای بدی بیوفته قلب هردوشون خیلی تند میزد و از ترس عرق کرده بودن ولی ب کسی نگفتن فعلا ازین دوتا ک از فیلم جنایی برگشتن میگذریم و میریم سمت اکیپ xxtj ها ک حسااابییی سرشون گرم جشن دانشگاهی هاست . مثل اینکه خیلی دارن تلاش میکنن چه تو مدرسه و چه تو خونه . کلا گیرن بیچاره ها...

امروز بعداز مدرسه XXTJ ها قراره برن خونه XNTJ ها و کلی برنامه بریزن ولی خبر ندارن ک ENTP مثل همیشه ESTP رو دعوت کرده ک تا فردا موقع مدرسه خونشون باشه و این قراره همه چیزو بهم بریزه... از این بگذریم INFJ رو میبینیم ک کتاب به دست توی حیاط مدرسه داره تاب میخوره و رمان مورد علاقشو میخونه ولی اصلا حواسش نیست ک INFP داره با پرنده هایی ک از روی ESTP برشون داشته بازی میکنه و پرنده ها جلوی دیدشو گرفتن و یهو هردوشون باهم تصادف میکنن...

هردوشون پخش زمین میشن و همهپرنده های دور INFP پر میزنن و میرن روی درختای مدرسه میشینن . INFJ سریع پا میشه و میره ببینه INFP حالش خوبه یا نه INFJ : وایی متاسفام ..حواسم نبود .داشتم رمان میخوندم ندیدمت.. عامم تو حالت خوبه؟؟؟ INFP : عاووو منم حواسم ب جلوم نبود پرنده ها جلوی دیدمو گرفته بودنن . اشکالی نداره منم مقصرم .تو چی حالت خوبه؟؟ INFJ : اره خوبم ممنون . گفتی پرنده من عاشقشونم میتونی نشونم بدی؟ INFP : عو عالیه . حتماا ولی فک کنم موقعی ک برخورد کردیم رفتن یه جای دیگه... من تورو تاحالا ندیده بودم ... کدوم کلاسی؟ INFJ : سال اخرمه.. جالبه اخه من جز شورای مدرسم.. ولی من تورو دیده بودم فک کنم اسمت INFP باشه درسته ؟ من INFJ هستم INFP : وایی جدنن پس فکر کنم دوستم ENTJ رو بشناسی اونم سال اخریه و توی شورای مدرسس INFJ : اوو ENTJ عاره میشناسمش...