سریال های شاهکار

اینجا من سریال های شاهکار رو میخوام بهتون معرفی کنم و یه توضیح ک تاریکی درموردش بدم : )

اولین و شاهکار ترین سریال این لیست ، سریال لیست سیاه اما قبل از معرفی یه توضیح کوتاهی بدم شاید فصل اول زیاد جذاب نباشه ولی وقتی برید جلو تر میقهمید چه شاهکار جنایی ، درامی هست. خلاصه ی داستان : نفر اول لیست تحت تعقیب های اف بی آی و بدنام ترین مجرم دنیا ریموند ردینگتون معروف به دربان جنایت خودشو به اف بی آی تسلیم میکنی و تنها حرفی که میزنه اینه ( من فقط با الیزابت کین صحبت میکنم ) ریموند یه شخصیتی پیچیده داره و نکته ی جالب اینجاست که اون یه شوخ طبعی خاصی داره که با تهدید آمیز بودنش ادقام شده . دیالوگ : پدرم میگفتون توی جایگاه اول ارکستر گذاشتنت به این معنی نیست که میتونی یه سمفونی بنویسی.

دومین سریال ما که در جایگاه دوم لیست قرار میگیره اسمش هست دکتر خوب فقط یه چیزی این سریال اصلش آمریکایی و کره و ترکیه از روش کپی کردند . داستان درمورد یه دکتر اوتیسم که خیلی در کارها مهارت داره ولی تمام چالش ها از جایی شروع میشه که مجبور میشه با دیگران ارتباط بگیره..... شخصیت اصلی یعنی دکتر شاون مورفی شخصیتی عجیب و غریبی دارد در یکی از قسمت های سریال همسایه اش یک باتری از آن قرض گرفت و او در کمال خونسردی باتری رو بعد تمام شدن آن قسمت از او پس گرفت 🤣 دیالوگ : من شغل های خوبی داشتم ، اما باز نشست شدم، خونه ی خوبی داشتم ، اون رو از من گرفتند ، من ۲۰ سال یک زندگی مشترک موفق داشتم ، اما همسرم ترکم کرد ؛ همه چیز یه پایانی داره حالا نوبت زندگیم..... ( این دیالوگ از یه پیر مردی که جزئی از مرضی ها بود هست )

سومین سریال لیست گیم اف ترونز موضوع : تاریخچهٔ نبرد خشونت‌بار بین دودمان‌های اشرافی در آن سرزمین است که برای به دست آوردن تخت آهنین تلاش می‌کنند. با پیشرفت مجموعه مدعیان و تهدیدهای جدیدی در سرزمین‌های یخی شمالی و قارهٔ شرقی اسوس پدیدار می‌شوند. این داستان‌ها در سه روند اصلی به‌صورت هم‌زمان پیش می‌روند. دیالوگ : «مردم وقتی براشون منفعتی داشته باشه با هم همکاری می کنن. اونا فقط تا زمانی وفادارن که به صلاحشون باشه. اونا تا زمانی همدیگه رو دوست دارن که براشون منفعتی داشته باشه و همدیگه رو می کشن هر قوت که به صلاحشون باشه» (اورل)

سریال چهارم این لیست گامبی وزیر این سریال یکی از زیبا ترین سریال هایی که من دیدم ولی چون همه پسند نیست در جایگاه چهارم قرار می‌گیرد. موضوع : وقتی بث نه ساله مادرش را از دست می‌دهد به یتیم خانه منتقل می‌شود ؛ علاقه ی وافری به شطرنج و اعتیاد مخربی به آرام بخش های کودک پیدا می‌کند..... دیالوگ : اتفاقاتی در جریان است که بی‌شباهت به شطرنج نیست. در شطرنج، نباید اجازه دهید حریف حرکت بعدی‌تان را بفهمد و دومین دیالوگ تقدیم به همه آنان که، به‌رغم استعداد درخشان، بخت یارشان نبود.( هر دوی این دیالوگ ها از کتاب 😅)