آدمبرنامهریزیبودم.ازبچگیدفترچه هایرنگرنگیمیخریدموتوشون روزمرگی وبرنامههامرومینوشتم.باورداشتم میتونمدنیاروعوضکنم،فکرمیکردم آدممفیدیهستم.اونشبمن۱۶سالو ۴ماهو۱۳روزمبودواوندفترچههم۱۲اُمین دفترچهزندگیمبود.یادممیادکهفردا اولهفتهبودوکلیکارریختهبودرویسرم.
همهچیزیادممونده.اینکهباخودکارآبیو سبزمچطوربادستخطزیبامرویورق هایکاهیدفترچهمبرناممونوشتهبودم. وقتشامبودومیخواستمیهباردیگه برنامهمرومرورکنم.زیرجملهی:22:30`ده لغتلاتینحفظکن!بادستخطکجومعوجینوشتهشدهبود:تو دیگهکاریانجامنمیدی،اینساعت میمیری:)
مطمئنبودمخودکاریبارنگقرمزنداشتم. درواقعازقرمزمتنفربودم.خواهرمهم خودکارقرمزنداشتکسیتویخونه خودکارقرمزنداشت.بعدازشامدوبارهبه دفترچهسرزدم.بله،هموننوشتهبود. قلبممثلیکجوجهیزرد رنگیکهگربهدنبالشباشه،تالاپتولوپ میزد.ساعت22:28دقیقهبود.چیکار میکردم؟؟سرمروبهطرفدفترچهخم کردم.دفترچهمبویخونمیداد!! مطمئنبودمکسیتوخونهبخاطراذیت کردنمخونخودشونمیریزه.شایدبخاطر کمخوابیتوهمزدم؛آره،مندیشب۴ساعت خوابیدهبودم.جاینگرانینیست.ساعت 22:29دقیقهست.
اماتوهمنبود.مندقیقا۲سالپیشهمونشبساعت22:30مردماماوقتیکهمردم، فهمیدمکهخانوادهمن۴سالقبلتراز مرگخودممردهبودن.پسکساییکه بامنزندگیمیکردندیگهکیبودن؟؟؟ راستی...مندوسالپیشدراینشب مردم،پسکیدارهدفترچهخاطرات منومینویسه؟؟راستی...الانکی منوبرایشامصدازد؟ماچطورزندهایم ولیمردیم؟؟مندوسالپیشدراین شبمردم،کیدارهدفترچهخاطراتمنو مینویسه؟روحهانمیتوننخاطره بنویسن..هوم...؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!