ادامه ی داستان "بازم می بینمت؟"
■از زبان نویسنده■ انتظار نداشت آیکو برای یه همچین چیزی سرش داد بکشه ... یه لحظه احساس اهمیت داشتن رو کرد و این از برق چشماش مشخص بود ...! در چه ... این برق خیلی طولانی نبود و بعد چند لحظه خاموش شد و این بار ، آسوکا با چشم هایی کدر و بی احساس نگاهش می کرد . حالش هنوز خوب نبود .لباشو که حالا تقریبا با رنگ پوستش همرنگ شده بود به حرکت در آورد و با صدایی که از ته چاه در می اومد گفت : +"از یه دیوونه چنین انتظاری نداشته باش ..." همین کافی بود تا آیکو عصبانی تر از چیزی که هست بشه . آیکو لب پایینشو گاز گرفت تا از عصبانیت یه سیلی محکم تو دهن آسوکا نکوبه !!! در چه خیلی جواب نداد و آخرش با قدم های محکم از اتاق خارج شد ... آسوکا هم به دستگاه های وصل شده بهش اشاره کرد و به والدینش فهموند که می خواد برگرده خونه.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻🖤🧋
عالی
ادامه هم داره ؟ 🩷
مرسی✨️❤️
آره ... قراره ۳۱ خرداد آزمون تیزهوشان بدم وقتی آزمون تموم شد ادامه رو می ذارم.
موفق باشی 👍🏻🩷
ممنونم عزیزم✨️🥺