( مهم ) داستان رو زود تموم کردم برای اینکه داستان طولانی هم من و هم شمارو خسته میکنه . و داستان بی مزه میشه. این وارت رو یکم دیر گذاشتم چون امتحان داشتم و نمیتونستم بنویسم. اگه میخواین داستان دیگه ای بنویسم حتما توی نظرات بگین همینطور بگین در مورد چی باشه . مرسی که همراهی کردین زیاد حرف زدم برین بخونین😘
برامم سخت بود که خودمو توی لباس بدبختیم ببینم .)
یعنی لباس عروسی
مادرم انقدر ذوق داشت که نمیتونست یکجا بشینه همش این ور و ور میدویید
منم سعی میکردم خودمو خوشحال نشون بدم .💔
ولی از درون....🥀🥀💔💔
جیم وارد اتاقم شد.)
کسی توی اتاق نبود .)
صورتش رو بغل صورتم گرفت و گفت:خیلی زیبا شدی.)
گفتم : لازم نیست تو بگی خودم میدونم .)
که ناگهان صورتش رو بهم نزدیک کرد ب*و*س*م کرد
سریع صندیلم رو عقب دادم و بلند شدم
داشتم از اتاق میرفتم بیرون که جیم گفت :تو قراره با من ازدواج کنی یادت رفته؟.)
گفتم نه ولی قرار نیست هرکاری دوست داری بکنی.)
خندید و گفت من هرکاری دوست دارم میکنم .)
بغض کرده بودم خودمو جمع کردمو رفتم بیرون تا یکم تنها باشم.)
یادم میومد بچه بود توی رویاهام پرواز میکردم و از زمین دور میشدم ولی الان الان زندانی یک پسر شدم حتی موقع فکر کردن بهش قلبم درد میگرفت.)
ماردم اومد پیشم گفت : ناراحتی کلارا.)
گفتم: نه اصلا خیلی خوشحالم مثلا امروز روز عروسیمه ها.)
یک دفعه جیم از پشت سرم گفت: روزیه که به مرد رویاهاش میرسه .)
با علامت سر تاییدش کردم ولی از تو میسوختم.)
دیگه تحمل اون چشم های وحشی جیم رو نداشتم .)
منی که بعد چند وقت انقدر ازش بدم اومده بود چطور میتونستم یک عمر تحملش کنم نه امکان نداشت حتما جوون مرگ میشم.)
همین الانشم از شدت گریه درصد بیناییم کم شده.)
وقتی این خبر رو به مادرم دادم خیلی ناراحت شد.)
پیش خودم گفتم اگر استیو هم این جا بود ناراحت میشد.)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عاااااالللللییییی بود
لطفا یه داستان دیگه بنویس
من عاشق داستانت شدم از اول تا اخرشم خوندم
من چون خیلی کنجکاوم منتظر میمونم تا داستانی که مینویسی تموم بشه بعدش از اول تا اخرشو یه روزه تموم میکنم خیلی اینجوری حال میده ولی داری مینویسی هیچ وقت نا امید نشو داستان بعدییییی
خیلی نظری که دادی بهم انرژی داد امروز برنامه ریزی میکنم برای داستان جدید ❤
عاااالییی
بازم بنویییس
بعد از بسته شدن مدرسها مینویسم حتما❤❤
خخخخخخخخخخیییییییییییییییییییلللللللللللللللللیییییییییییییییییییی عععععععععاااااااااااااااااللللللللللللللللللللییییییییییییی
میراکلس بنویس
ممنونم
وای خدا عالی بودددد
بنظرم یه داستان کمدی عاشقانه بنویسی عاالللییی میشهههه😍🧡💛💚❤
نمیدونم توی کمدی خوب باشم یانه ولی موافقم
دوست دارم بعد تعطیل شدن مدرسه ها بنویسم که هم شما راحت باشین هم من
هوورااا 🤩🤩🤩🤩🤩🤩 همه چی به خوبی و خوشی تموم شد و رفت 🤩😍🤩😍🤩😍......😃😄🙂😶😐🙁😟☹️😥😢😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 داستان تموم شد 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
چالش: معلومه که یکی دیگه بنویس چون انقدر با استعدادی که من عاشق داستانتم این داستان اولیه انقدر خوب بود بقیه چیه 😍😍😍😍
ممنونم😍😍
این داستان فوق فوق فوق العاده بود واقعا نویسنده خوبی هستی
مرسی❤❤❤
واییییییییییییییی
عالی بودخیلی خوب
خیلی پایان خوبی داشت
خیلی ممنون که این داستان نوشتی
😘😘😘