دبیرستان MBTI P8

خب ببینم کی سوال پارت قبلو یادشههه ................................................................ خب ازونجایی ک هیچکی یادش نی ادامه میدم😐

میدونین کی ازهمه خوشحال تره؟؟؟ باید بدونیننننن او کسی نیست جز... INTP میدونین چرا؟ چون الان تو خونه تنهاست و برا خودش پا//رتی گرفتههه از خوشحالی چراغ رنگی روشن کرده و یمشت خوراکی(ک قایم کرده بود) دراوورد و مث ... میخورد(ما INTP ها همیشه گشنه ایم😐🙃) اهنگم گذاشته بود و صداشو انقد بلند کرد ک کل خونه رفت تو هوا و همین باعث شد صدای زنگ گوشیشو نشنوه ک INFP حدود 125 بار بهش زنگ زده

اونقد INFP نگران شده بود ک داشت برمیگشت خونه ولی بقیه بش گفتن حتما خوابه و گوشیشو خاموش کرده اونم قبول کرد ولی هنوز نگران بود اونا کلی خرید کردن درحالی ک فک میکردن INTP خوابیده ولی INTP زرنگ تر از این حرفا بود ک تو تنهایی بخوابه😈 کل خونه رو فرستاده بود رو هوا و داشت با خوراکی هاش پا.//رتی میگرفتو میرقصید😂 ولی وقتی INTP تو دنیای خودش بود یهو در باز شد و همه اومدن تو و بش خیره شدن INTP هم بدلیل روهوا بردن خونه صدای کسیو نشنیدو داشتبرا خودش میرقصید ...

ENTP ی چیپس برداشتو پرت کرد سمت INTP همون موقع ESTP سریع گوشیشوبرداشتو فیلم گرفت یهو INTP ک حس کرد یپی داره سمتش میاد سریع برگشت و با لگد عین رزمی کارا پرتش کرد ENFP هم ک داشت وسایلو میاورد چیزی ندید فقط دید یه بسته چیپس داره میاد سمتش و یهو تو صورتش میترکه ( ESTP درحال فیلمبرداری) INTP هم پرید ک برهENTP رو ی فصل ک//تک بزنه و اینبار ENTP تا خیابون رفت

بلاخره INTP با صحبتای INFP دیگ ENTP رو ول کرد ( اون وسط ISTP و ENFP داشتن INTP رو تشویق میکردن) حدودا ساعت 3 نصف شب بود و همه خواب بودن ک INFP رفت تو حیاط پشتی و ENTP رو بیدار کرد(اون پشت خوابش برده بود و از ترس INTP نیومده بود داخل) و با هزارتا بدبختی بلندش کردو بردش تو (INFP مهربونن) ENTP رو برد رو کاناپه تا بخوابه بعد خودش رفت اب بخوره وقتی روشو برگردوند خبری از ENTP نبود با خودش گفت حتما رفته دست//شویی درستم فک کرده بود فقط نمیدونست کدومشون...