پارت پنجم داستان "بازم می بینمت ؟"
■از زبان آیکو■ بعد از اینکه آسوکا از هوش رفت با کمک خانوادش اونو بردیم بیمارستان . یعنی چرا آسوکا از هوش رفت؟ سعی می کنم اتفاقایی که افتاد رو تو ذهنم مرور کنم تت شاید فهمیدم مشکل از کجاست . خب امروز صبح وقتی همو دیدیم من سلام کردم و آسوکا فقط سر تکون داد ، چهرش مثل گچ سفید شده بود و دستاش مثل یخ ، نگاهش به زمین بود و حرفامو نمی شنید ، حتی تکونش دادم و اینم تاثیر نداشت ، آخر سر تلو تلو خورد و رو زمین افتاد ... واییی! چرا هیچی به مغزم نمی رسه! هوف ! اتفاقی که افتاد رو واسه دکتر تعریف کردم . دکتر گفت : 《تشخیص دقیقش این طوری نمیشه ... ازش آزمایش خون می گیریم ... اگه بازم چیزی مشخص نشد ام آر آی ... امیدوارم چیز خاصی نباشه ... 》وایی خدا استرس گرفتم ... یعنی چشه؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
های صوییتی🥳
شانس بهت رو کرده فردا سر ساعت ۲ ظهر 🥳🤩
قرعه کشی ۲۰۰۰۰ امتیازی🎊🎉🎊🎉
هر شانس ۲۰۰ امتیاز🎀
فقط کافیه توی نظرسنجی آخرم بنویسی واریز شد و پیامک واریزت رو ببینم🎊🎉🎈
میبینمت هانی🎊🎉
تازه اگر همه تست هامو لایک کنی و کامنت بزاری و فالوم کنی🪅🪅🪅🎀🎀🎀🎈
نگران نباش کلا ۱۸ تا تسته🎊🎉🎊🎉
شانست دوبرابر میشه🎀
بای بای هانی🧇🧈🥞🍯
پین بشه فرشته؟
آفریننننننننن👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
مرسییییی❤️❤️
آفلین آفلین 👏🏻🩷
مرسی خیلیییی ممنونم✨️❤️🥹
🫶🏻🩷
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
مرسییییی🩵🩵
خواهش می کنم:)🌷