اینم عکس رزی هست تو داستان می فهمید چه خبره
دویدم سمتشون. ولی یهو افتادم چون پام درد می کرد😖اعضا اومدن سمتم ( رزی& جنی*جیسوπ لیسا√) √ س/ا چی شد پاشو پاشو چی شد س/اااااا &حتما پاش درد گرفته فکر نکنم موضوع مهمی باشه😅 * رزی تو چطور می تونی اینجوری فکر کنی خیلی غیر عادیه π حق با جنیه رزی این خیلی اتفاق بدیه
& باشه😅 √ بچه ها بلندش کنید تا ببریمش خونه ممکنه مشکلش جدی باشه جنی و جیسو: باشه & حتما😅 بلندش کردیم و رفتیم سمت خونه گذاشتیمش رو تخت س/ا کم کم به هوش اومد( س/ا ~) ~ اوه بچه ها شما اینجایین😄من پام پیج خورده بود به خاطر همون نتونستم بدوم و خوردم زمین😄 جیسو و لیسا و جنی : چرااااا اما رزی همین طور ساکت بود😔 موضوع رو توضیح داد لیسا😮جنی😱رزی😶جیسو😭 اونا زنگ
اونا زنگ زدن به دکتر. دکترا اومدن و پام رو نگاه کردن گفتن پام شکسته😱😨😰😢 همه ناراحت بودن من رو تخت دراز کشیدم اعضا هم کنارم نشستن😇
*نگران نباش زود خوب می شی πامیدوارم زود تر خوب بشی √ خیلی نگرانتیم & امیدوارم خوب بشی😞و پا شد رفت اتاقش😟
شب شده بود. ساعت ۱۲ بود همه رفتیم بخوابیم. صبح که پاشدم اروم اروم داشتم راه می رفتم پام هنوز درد می کرد. یه بوی خوب شنیدم😋 رفتم سمتش😜 wow!!! باورم نمی شد😯دخترا واسم صبحونه درس کرده بودن😃😆😍 رفتم پیششون ~بچه ها چرا نگفتین منیج را واستون درست کنن😃 √ از منیجرا اجازه گرفتیم تا خودمون واست صبحونه درست کنیم😃
ذوق مرگ شده بود ممممم😍😍😍( و یهو نویسنده پرید وسط داستان😂 حالا از حال و هوای فیلم هندی در بیا😂یدونه صبحونه درست کردن😑 ~نخیرم این فقط صبحونه نیست فلفل بی احساس ( نویسنده ®) ® چی گفتی😡یه بارم بگو تا بندازم بیرون😡 ~نمی تونی😑 ® ها پس من نمی تونم😌 ~ اخ اخ پام باشه بابا ® حالا شدی دختر خوب😌)
یهو..... کات می کنیم😂خب شما برو برنامه رو بنویس تو برو شخصیت ها رو اماده کن😂خلاصه کات شد تا پارتی دگر به درود👋 *بابای👋πخدافظ👋√ می بینم تون👋 ~بای بای👋 & خدانگهدار👋
10 کامنت=پارت بعد
10 لایک = پارت بعد
دوستون دارم خیلی زیاد 😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)