مایکل موهاش با دست به پشت سرش هدایت کرد و نامه رو برداشت و باز کرد. کاغذی به رنگ پاکت داخلش قرار داشت که با خودکاری سیاه داخلش نوشته شده بود. با چشمانش متن را می خواند. 《سلام به جوان های کنجکاو؛ میدونم که دنبال من هستید و کنجکاوید که بدانید واقعا چه بلایی سر جودی اومده ولی من از بچه های فضول بدم میاد و عاقبت خوبی نخواهند داشت دقیقا مانند جودی و دوستانش. حالا که به دنبال من هستید بیایید بازی ای کنیم به نام گرگ و گوسفند، حتما با روال بازی آشنا هستید پس توضیحی نمی ماند. فقط سعی کنید توی چنگ آقا گرگه نیافتید. اون همیشه در کمین شماست》. مایکل بعد خواندن نامه عصبی اونو پاره کرد. اولیویا از کارش تعجب کرده بود. _چرا پاره اش کردی؟ مگه چی نوشته بود؟. _هیچی شر و ور طرف روانیه. _خب بگو چی گفته؟. _انگار قراره شکارش بشیم حالا اون قراره بیافته دنبال ما. _این درسته بده ولی خوب میتونه باشه میتونه یک فرصت باشه برامون. _من که فقط میدونم قراره طرف دهنمون سرویس کنه. _هرچی میخواد بکنه من ازش نمیترسم.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
عالیییییییییییییییییییی 🤍🖤
راستی من یه رمان نوشتم به اسم "دوستی دردسر ساز"
ممنون میشم بهش سر بزنید🪄
ممنونم🎡🎠
داداش این پارت های مثل پارت های دیگه خوب نبود،خدا بود!
#من-پارت-بعدی-می-خواهم!
عالییییییییی
خیلی خفنه واقعا یکی از بهترین نویسنده ها هستی و همینجوری به کارت ادامه بده و همین دیگه واقعا رمانت خارقالعادس🤍✨
مرسی عزیز جان💗💗
بابت کامنت خوبت
عالیییی بود
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
به کتابچه ی لونا نیز سر بزنید 🎍
اسم کتاب های کتابخانه ی لونا : دخترک گمشده 🌹