امید وارم خوشتون بیاد نظرتونو کامنت کنید و اگر دوست داشتید لایک
سلام دوستان من اولین تستم را میخوام با یک داستان شروع کنم امید وارم خوشتون بیاد حتما نظرتون را کامنت کنید 🌹🌹❤️
چند روزی بود که داشتیم اسباب وسیله خودمون راجمع می کردیم تا به یک خونه ای اجاره ای بریم کار پدرم چند هفته است که خراب شده و باید کمی صبوری کنیم تا اوضاع بهتر بشه پدرم با دوستش وسایل هارو وارد ماشینا شون کرد و به خونه جدید بردنند و ماهم با تاکسی رفتیم
اولین باری که خونه را دیدم حالم خیلی گرفته شد اخه کلی گرد و خاک و تار عنکبوت داشته😢🤢 مادرم میگفت این خونه مال پیر مرد ، پیرزن بود که نمیتونستند به خونه رسیدگی بکنند و ما میتونیم خونه را تمیز کنیم😉☺️ والمود کردم که خوشحالم تا مادرم ناراحت نشه دوستای کمی داشتم ولی الان ..... همون ها را هم ندارم مادرم گفت: برو بیرون تا با محله و دوستای جدید اشنا بشی
ان طرف خیابون سه دختر خیلی خوشگل و باکلاس رادیدم اول خیلی دوست داشتم باهاشون دوست بشم 🤩🤩 ولی تا دیدم که دارند یک دخترا آزار میدادند خونم به جوش اومد رفتم و باهاشون بحص کردم و انها نیش خند زدن و گفتن: برات بد تموم میشه
و رفتند رویم را کردم به اون دختری که نجاتش داده بودم * سلام^ سلام ممنون که جونم را نجات دادی ولی اونا دیگع این قضه را فراموش نمیکنن * مهم نیست بالاخره باید یک نفر جلوشونو میگرفت و بعد دختره شروع کرد: من سوزان ۱۵ ساله هستم دوکوچه اون طرف در زندگی میکنم ( دختری با موهای کوتاه تا گردنش به رنگ خرمایی چشمایی خوشگل درست مثل تصویر فقط اباسش با مشخصات من نیست قدی نسبتن متوسط لباس ابی دامن دار بلند با پیراهن سفید پوشیده بود مبا کفش هایی معمولی ) * خوشبختم راستش بامزه به نظر میرسید و...
خب داستانم تموم شد برای این کم نوشتم که بینم کی خوشش اومده و اگر بیش از ۵ نفر قلب را رنگی کرده و کامنت بزارن ادامه رو زود مینویسم ❤️❤️ یک سوال : دوست داری ادامه داستان چجوری باشه یا خوشتون اومد از تستم؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام دوستان من نویسنده هستم پارت ۱ و را دباره میخوام بنویسم و بیشتر بزنید روی پروفایلم اکانتم حذف شده و بایک اکانت دیگه وارد شدم ممنون از شکیبایی شما عزیزان
ممنون
اسم شخصیت بعدی توی معرفی خودش گفته میشه
عالییییییییییی
راستی اسم شخصیت اصلی چیه؟