4 اسلاید پست توسط: 𝗝𝗲𝘀𝘀𝗶𝗰𝗮 انتشار: 9 ماه پیش 158 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

داستانی براساس واقعیت



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (46)
  • imageDad
    OUR SUNSHINE HOBI

    ماینهههههه

  • imageLoona
    کافیه‌جای‌چشمت‌دکمه‌بدوزی

    داستانت لایک شد 🌷
    داستانم لایک شده 🙏
    اسمش: دخترک گمشده 🍁
    پین زیبا ؟

  • این جمله رو خیلی خوب میفهمم :
    اصلا فکر میکنی چرا من همیشه اینقدر آروم حرف میزنم و سلام میکنم؟؟به خاطر اینکه خودمو توجیح کنم که اگر اونا جواب ندادن به خاطر اینه که نشنیدن!
    مثل همیشه عالی :)

    • نمیدونم چی باید بگم
      از طرفی خوشحالم که درک شدم
      و باز از طرفی دیگه چون درک شدم ناراحتم چون یه نفر دیگه این موقعیت مسخره رو تجربه کرده:*)
      به هرحال خیلی ازت ممنونم لطف داری:)

  • imageآیوی🤍'
    -دانش‌آموز‌هاگوارتز-

    این به شدت با رابطه من با یکی از دوستام شباهت داشت ؛ من نقش لیلیث رو داشتم . . .
    عالی ، ادامه بده !

  • imageDad
    OUR SUNSHINE HOBI

    داستانت،خودت>>>>>>>>>>>>>>

  • imageLoona
    کافیه‌جای‌چشمت‌دکمه‌بدوزی

    داستانت عالیه (:
    مطمئنم میتونی یکی از
    بهترین نویسنده ها بشی !🌷
    همینجوری به کارت ادامه بده و
    از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
    با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
    به کتابچه ی لونا نیز سر بزنید! 🧚‍♀️
    داستانم / کتابچه ام :دخترک گمشده! 🌙

    • ممنونممم خیلیی لطف داریی🌝🌹
      حتمااا

    • imageLoona
      کافیه‌جای‌چشمت‌دکمه‌بدوزی

      خواهش می کنم 🌷
      مرسییی🔮

    • imageLoona
      کافیه‌جای‌چشمت‌دکمه‌بدوزی

      خواهش میکنم 😊
      مرسیی 🌷

    • 🌹🌹🌹

    • imageLoona
      کافیه‌جای‌چشمت‌دکمه‌بدوزی

      🌷🌷🌹

  • image𝑭𝒂𝒆𝒛
    پمپاژ نِفرت تو رگام.

    امیدوارم🥲
    من مشکل ارتباطی ندارم ولی خب با توجه ب اتفاقایی ک برام افتاده نمیتونم ب همه اعتماد کنم کلا تو کلاسمون دوتا رفیق دارم:)

  • سال آش..الی که گذروندم دقیقا همینه
    من آدم اجماعی بودم ولی خب از وقتی اینشکلی شد کلا اضطراب اجتماعی گرفتم
    امروز هم سر اینکه هیچ کاری نکردم همه بهم تیکه میندازن چون فکر میکنن من گوشیشونو لو دادم
    حتی کسی که بهش خیلی اعتماد داشتم واقعا برای خودم متاسفم

  • imageMoonlover
    داره‌ازابر‌سیاه‌خون‌میچکه

    وای واقعا خییلی شدید اینو درک میکنم
    اول سال با هم‌میزیم کلا تا چند هفته شایدم ماه هیچ حرفی نمیزدم و ارتباطی برقرار نمیکردم
    الان با تلاش های فراااوان و طاقت فرسا و به زور تونستم باهاش دوست شم

  • image𝓱𝓪𝓷𝓪
    سنگ باخت تاکاغذبغلش کنه:)

    دقیقا انگار داستان منو نوشتی:)
    عالی بود

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.