
خب من اومدم😁❤ بریم بخونیم☁️
یه نفر جلوی دهنمو گرفتو دیگه بیهوش شدم🤧 (بعد از گذشت ۱ روز) آروم آروم چشامو باز کردم همه جا سیاه بود فهمیدم اینهمه به خودم زحمت دادم ولی چشام بسته بوده😐😐😐😐🤲 صدای جین هو رو شنیدم که میگفت کسی بیداره؟ همه باهم《 بیداریمممممم ا/ت《 ای خدا الان صدامونو میشنون🚶♀️ جیمین 《خانم ا/ت درست میگه اگر صدامونو بشنون دوبار..... جملش تموم نشده بود که یه نفر گفت《 شما حق ندارید با کسی قرار بزارید شما فقط مال ما هستید 🥱ا/ت《گیر ساسانگ فن افتادیم؟؟؟؟؟ جیمین《 مثل اینکه🙂 نامجون《 الان یکی برا من روشن کنه الان شما هیتر هستید یا ساسانگ فن 🤔 یه نفر 《بقیه به ما میگن ساسانگ فن ولی خب ما اینطوری فکر نمیکنیم 😐🍃
تهیونگ 《اگر سمت تین برید🤬 یعنی خانم تین..... چو 《 خدایا منو بخور🤧 یه نفر 《 ما میریم تا شما کمی گپ بزنید بای🍃😐 ا/ت از الان به بعد دیگه رسمی حرف نزنیم بهتره مگه نه تهیونگ؟ تهیونگ《 بله ا/ت جون🥰 تین《هوففففففففففف جیمین《 چیزی شده تین؟ تین《 نه😢 جیمین《 اوکی شاید میتونستم کمکت کنم ولی خب به هرحال هرموقع از اینجا آزاد شدیم اگه دوست داشتی بهم بگو🙂🍃 تین《 باشه🥰😘 (یه ۲ متر اونورتر) تهیونگ《 هعی😭 ،ا/ت چیزی شد تهیونگ؟ تهیونگ《 نه نه هیچی نشده🤧 ا/ت《 تهیونگ هر موقع ازاد شدیم بهم بگو قول بده☺🍭
تهیونگ《 باشه قول🙂 کوک 《 حوصلم سر رفتهههههههه😪 جیهوپ 《 باید بریم بیرون شوگا 《چطوری انوقت؟ جیهوپ 《موقعی که شماها داشتید حرف میزدید یا حواستون نبود یه نقشه کشیدم🥱 نامجون 《چی زود بگو😱 ا/ت《 آرهههههه🥺 چو 《تروخدا فقط زودتر 😥 (تین و یون دوباره گرفتن خوابیدن😐) جیهوپ 《خب اونطور که من فهمیدم ا/ت براشون خیلییی مهمه یه جورایی باید طعمش کنیم🤫 جیمین《🤬 ا/ت《 باشه فقط بگو چیکار کنم جیمین 《نمیشههههه! جیهوپ 《میشه پارک جیمین🤬 *(میدونم جیهوپ همچین ادمی نیست ولی خب)* ا/ت 《من تصمیم میگیرم حالا هم انجامش میدیم همین الان🤫
(موقع نقشه) جین《 کمککککک ا/ت حالش بده داره میمیره😭 جیهوپ 《 آرههههه کمک بدوید زودباشید😪 ا/ت 《 کمکم کنید (باصدای لرزون) (ساسانگ ها با سرعت میدوند به سمت ا/ت) راوی( همون لحظه که وارد شدند جیمین با صندلی که بهش بسته شده بود به ساسانگ ها زد و صندلی در کمر آونها خورد شد...... اونها بیهوش شده بودن. جیمین چون دست هاش باز شده بود یکی یکی دست اعضا رو باز کرد داشتن از در میرفتن بیرون که پلیسا اومدن تو) جین هو 《چقدر زود رسیدید😏 ا/ت《 ما همه کار هارو کردیم فقط مارو ببرین خونه پلیس 《نمیشه شما در خطرید باید تو خوابگاه بمونید با هم🙂 همگی《 باشه (بعد از گذشت چند ماه) جیمین بریم کافه نظر نخواستم فقط بریم چو《😳 باشه
در کافه)☆ پ،ن (شب ها ☆) جین هو 《داشتیم تو کافه حرف میزدیم که اعضای بی تی اس گفتن باید یه چیزی رو که حدواد ۳ ساله نگفتیم رو بهتون بگیم تهیونگ《 (زانو زد )خانم تین با من ازداوج میکنید چون اگر نکنید من نمیتونم به زندگیم ادامه بدم چون دوست دارم باقی عمرم رو باشما باشم تین 《چی چرا انقد یهویی😳 ولی آرههههههههههههه بعدش شوگا زانو زد شوگا《 خانم چو شما با من ازداوج میکنید¿ چو 《بلهههههههههههههههه کوکی《 زانو زد قبل اینکه چیزی بگه..... یون آره قبول میکنم🙂 جیهوپ زانو زد 《خانم جین هو شما تنها خانمی که از صمیم قلبم دوسش دارم با من ازداوج میکنید؟ جین هو《 آره معلومه آره جیمین 《 (زانو زد) ا/ت از اون موقع که تورو دیدم چشام دیگه کسی رو ندید تو برای همیشه تنها عشقم هستی و خواهی بود با من ازدواج میکنی؟ ا/ت《 آره معلومه که آره چون منم عاشقتم💕 نامجون 《 مبارکهههههههههه بعد از ۳ سال بهتون گفتن🤭
ا/ت چی ۳ سال؟ جیمین《 این داستان از موقعی که شما رو دیدیم شروع نمیشه😅 ا/ت پس از کی شروع میشه جیمینا؟ ( خب خب اینم این پارت چالش"《 به نظرتون به چند سال پیش برمیگرده؟؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!