پارت 6 و 7 هر دوشون یه بار حذف شدن پارت 6 رو بلا فاصله نوشتم اما دیگه توان نوشتن پارت 7 و نداشتم و مابین این درگیری من بین پارت 6و 7 تستچی پارت 8 رو حذف کرد دلیل دیر اومدن این پارت و پارت های بعد این بود....
میخاستم پیغام ادلهاید تنهایی برم یه گوشه گوش کنم اما شوگا موچمو گرفت و گفت : {گندی که زدی به همه گروه مربوطه .. او عاقل تر از توبه نظر می رسه شاید بدونه چخبره پس همینجا گوش می کنیم هیچ کلکی هم در کار نباشه } یه آه کشیدم و رو پخش زدم :
{ام.... سلام جونگ کوک میدونم به خاطر اینکه یهو رفتم ناراحت شدی اما.....محافظا ماجرا اون روز تهیونگ و منو ... به رئیس گفتن ...اونا فک کردن واقعا چیزی بین ماست ...همش یه سوءتفاهمه .. نگران نباش دارم میرم پیش رئیسم ... مشکلی پیش نمیاد .... تهیونگ رو بر میگدونم ... مراقب خودت باش .خودم همه چیو درست می کنم باشه؟ نگران نباش ...} شوگا داشت با عصبانیت نگام میکرد صورتش قرمز شده بود : تو.....آه خدایا ...یعنی الان تهیونگ پیش رئیس اونه؟ ... اون نباید با کسایی که بیرون سازمان خودشه قرار بزاره ....اونا گفتن باهاش بر خورد جدی میشه... و حالا تهیونگ پیش اوناس.... اگه بلایی سرش بیاد.... آخ جونگ کوک تو چی کار کردی .......//. : چه ربطی به من داره ؟ تقصیر خودش بود ... نباید خودشو قاطی اون ماجرا می کرد... فک کردی من ناراحت نیستم ؟ //. چشماش قرمز شده بود با بغض داشت حرف می زد و صداش می لرزید ...زیاده روی کردم .. : اشکال نداره....///. رفتم طرفش و بغلش کردم ..خودشو چسبوند بهم : اشکال نداره ... نگران نباش من... یکم زیاده روی کردم ... اشکالی نداره .//.
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عالییی بود