
اسم این پارت 💙معجزه ۲💙ادامه پارت قبله
💖آکی💖همین طوری که داشتم با هاروند صحبت میکردم دیدم یک دختر جوان با یک چوب توی دستش پشت هاروند ایستاد👩 🍁ستاره🍁پشت اون غول واستادم همون طوری که چوب داشتم فشار میدادم توی ذهنم میگفتم💥من میتونم....من میتونم.....😔بعد خواستم که چوب توی سر اون غول بزنم که پام سر خورد خوردم زمین😩 💖آکی💖فکر کنم این همون کسی بود که همون ندا دربارهش میگفت🤔صورتش جدی بنظر میرسید و چوبی که توی دستش بود رو بالا برد که بزنه توی سر هاروند وای نمیدونم چی شد که خورد زمین😓

هاروند صورتش بر گردون و به اون دختره نگاه کرد خندهش گرفت گفت💥توی دست و پاچلفتی کی هستی😂😂من فکر میکردم که ایچی تنها دستوپاچلفتی این شهرع😂 حسم بهم میگفت این بهترین موقعیته که هاروند برای همیشه توی سیاهچاله زندانی کنم😮 🍁ستاره🍁خوردم زمین اونم بد جور😥غوله برگشت با خنده گفت💥توی دستوپاچلفتی کی هستی؟😂من فکر میکردم که ایچی تنها دستوپاچلفتی این شهرع😂😂 عصبی شدم و میخواستم چیزی بگم😠😠ولی انگار لال شده بودم😶😶 که اون پسره پرید چیز که گرد بود زیر غوله انداخت😮😮 (عکس اون چیز گرد که اسمش تاجیبه هست)
و بعد اون غوله غیب شد😯😯 تعجب زده شدم که اون کجا رفت😮😮که اون پسره اومد دستشو به سمتم دراز کرد😘منم دستشو گرفتم بلند شدم😍😍بهم گفت💥ممنونم اگه نبود شاید باید باهاش درگیر میشودم🤔 بعد یکم عقب رفت یک چیز روی زمین ریخت که یک سیاه چاله درست کرد😓 گفت💥امیدوارم دوباره بتونیم باهم کار کنیم هیمه ساما😍(هیمه ساما به ژاپنی یعنی شاهزاده) و سریع وارد سیاهچاله شد و سیاه چاله ناپدید شد😮 از تعجب دهنم باز مونده بود😮یکم بعد که به خودم اومد روی زمین یک کارت دیدم برش داشتم دیدم روش نوشته💳
اگه تا اینجا خوشت اومده لایک کن
شینی آکی فراغ التحصیل آکادمی جادوی سفید🤓پس اسمش اکی بود و یک فراغ التحصیل از آکادمی جادویع🤔 چقدر عجیب الان اولین روزی که توی این دنیا هستم و با این اتفاقات عجیب روبهرو شدم😌و با یک ابر قهرمان آشنا شدم😓واقعا چقدر عجیب😥ولی چی شد که وارد دنیا انیمه هاشدم🤔 💖آکی💖جلوه در آکادمی بودم میخواستم وارد بشم که دوباره اون دستگاه بی مزه جلوهم گرفت گفت💥آقای آکی شما حق ورود ندارید😔رو به دستگاه کردم گفتم💥تو که منو میشناسی پس چرا جلوه مو میگیری😤بهم گفت💥این قانونه و برای همه هست شما فقط باید کارت شناسی تون جلوه صفحه بگیرید💳 بیخالش شدم خواستم کارت شناسایی رو ازتوی جیبم در بیاروم که فهمیدم نیست💳❌ گفتم💥ای وای بازم کارت شناسایی رو کم کردم😭

که خانم کارا سنسی (عکسش بالا👆👆👆👆)(سنسی به معنی معلم هست)جلوه در ظاهر شد😯بهم گفت💥باز کارت شناسایت گم کردی🙂خواستم یک چیزی سرهم کنم که دستگاه خود شیرین گفت💥بله خانم کارا سنسی آقای آکی بازم کارت شناسایی شون گم کردن😑با اخم به دستگاه کردم😡خانم کارا سنسی گفت💥این دفعه اشکالی نداره ولی بدون که تو از دانش آموز تازه وارد بیشتر کارت شناسایت گم میکنی😂دستگاه اجازه بده بیاد تو😄دستگاه گفت💥چشم خانم😊و گذاشت بیام تو😇کمی که از دم در ورودی دورتر شدیم به خانم کارا سنسی گفتم💥نمی خواین برای این دستگاه عه اسم انتخاب کنید اخه همه چیز توی این آکادمی اسم داره به جز این💘خانم بهم گفت💥لازم نیست به فکر اسم وسایل آکادمی باشی بجاش مراقب باش که دیگه چیزی گم نکنی😐
راه شو از راهم جدا کرد کمی رفت بعد برگشت و گفت💥اگه فردا وقتت خالیه میتونی کمکم کنی چون پرونده های دانشآموز های جدید خیلی زیاده و بقیه هم وقت ندارند کمکم کن😊باصدای بلند گفتم💥چـچشم😳همین طوری که داشت می رفت گفت💥لازم نیست این جوری داد بزنی😆نمیدونم چم شده بود ولی یک حسی نسبت بهش داشتم😍
🍁ستاره🍁چند ساعتی از اون ماجرا گذشته بود⏰ دمدمه های شب بود🌆جایی رو برای موندن نداشتم😞توی کیف که داشتم گشتم تنها یک گوشی و یک ورقه توش بود ورقه نگاه کردم خط عجیب و غریب بود نمیتونستم نخونمش😟گوشی نگاه کردم شارژ نداش😢از این بدتر هم هست باور نمیشد فکرش نمیکردم همیشه آرزو داشتم وارد دنیا انیمه ها بشم ولی الان نگاه کن چی شد😦 همینشم خوبه حدقل به یکی از آرزو هام رسیدم☺این مثل معجزه میونه😍همین طوری که داشتم به خودم امید میدادم دیدم که یک خانم پیر کنار دیوار ایستاده و منتظره یکی کمکش کنه.....
لایک کنید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (1)