پارت هشتم پارت آخر هست 🙂💜امیدوارم از این پارتم هم خوشتون بیاد 🥺
فردا صبح که چشمامو باز کردم دیدم ببغل شوگا خوابیدم قرمز قرمز شده بودم شوگا محکم دست خودشو بهم گرفته بود و اگه بیدارش میکردم بد خواب میشد مونده بودم چیکار کنم چند دقیقه همینطوری مونده بودم تا اینکه شوگا خودش بیدار شد
شوگا : صبحت بخیر عجیجم
من : شوگا من چطوری بالا اومدم ؟
شوگا : آها من که یادم میاد فک کنم رفتم دستشویی بعد که اومدم دیدم رو تخت هستی منم که گیج خواب بودم پیشت خوابیدم تو هم خواب عمیق رفته بودی
من : ببخشید بخدا اذیت شدی
شوگا : چه اذیتی خوشگلم ؟ بریم صبحانه ؟
من : شوگا ساعت چنده ؟
شوگا ساعت رو نگاه انداخت و گفت : ساعت ۱۲ هست
من : وای دیگه ناهار هست
شوگا اومد نزدیک تر و گفت : چقدر خوبه که اینجا اومدی
من : آیییییی چه گرم هست هوا شوگا میشه دستت رو از روم برداری ؟ خیلی گشنه شدم
شوگا : خیلی حال میده
من : آیییی شوگا خیلی گرمم شده و گشنمه
شوگا اومد نزدیک تر و بغلم کرد و پیشانی منو بوسه زد 🥺🥺💜
من داشتم آب میشدم رو زمین گفتم : میشه بریم خیلی گشنم هست و گرمم هست
شوگا : اره منم پس بریم امممم اول تو میری دست و صورتت رو بشوری یا من برم ؟
من : بهتره من برم دوش بگیرم
شوگا : برو تازه شی عزیزم منتظرت هستم
من : نه بابا تو برو من میام
شوگا : واقعا ؟ نه منتظرت میمونم
من : امم بنظرم بری بهترم نمیدونم حالا میخوای باش
شوگا : نه تو برو منم باید برم دوش بگیرم
من : آها باشه ولی اگه خواستی بری برو
شوگا : باش
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
هی ;تولدتمبارک))باآرزویبهترینها.
اوییییی گلبم اکلیلی شد🧸
عالی بود 🧡
میسیی💜