
خب،خب،خب،میخوام ی چنتا چیزی ک کمک میکنه داستان هامون بهتر بشن رو ک البته از نظر خودم هستن با شما درمیون بزارم،این تست رو برا کسی ک نیازه بفرستین،و نظرتون رو هم خیلیییییییییی دوست دارم بدونم،بریم
1_خیلی زیاد جای حساس کات نکنید،بچه ها تو ی داستان مثلا ۱۰ تا ۱۵ پارتی،دو یا سه،نهایتش چهار پارت جای حساس کات کنید،درسته ک خواننده کنجکاو میشه که پارت بعد چ اتفاقی میوفته،ولی این که هر پارت بخواد جای حساس کات شه،خسته کننده میشه،من خودم از این موضوع خیلی بدم میاد و داستان های زیادی بو بخاطر همین موضوع دیگه نخوندمشون،و من پیشنهاد میکنم بجای کات کردن جای حساس،چند اتفاق یا چند تیکه ک تو پارت بعد میخواد پیش بیاد رو بگین،مثلا آنجه خواهید دید،یا آنچه در آینده پیش می آید...
2_در استفاده از ایموجی حد وسط رو رعایت کنین،وقتی ایموجی خیلی زیاد باشه هم خسته کننده هست،هم مثلا اگه شما میخواین چهره شخصیت رو در ی لحظه خاص نشون بدین با وجود ایموجی زیاد تصورش خیلییییییی مشکل میشه،شاید شما خودتون چون یچی رو اول تصور میکنین بعد ایموجی براش میزارین متوجه ش نشین،ولی برا خواننده مشکله)یا حداقل شاید برا من مشکله(،بعضی از داستان ها هم اصلا ایموجی ندارن،که اگه کمی)تکرار میکنم اگه کمی(ایموجی بهشون اضافه بشه خیلی خوب تر و خاص تر ب نظر میان
3_بعصی از صحنه ها رو بزرگ کنین،منظورم از زوم کردن عکس و اینا نیس،منظورم اینکه بعضی از صحنه ها با بزرگ نمایی محشر میشن،خب میخوام دقیق تر منظورمو بگم،مثلا یر ی صحنه با تهیونگ،۱_روی میز کنار دریچه به هم خیره شدیم بعد از یک یا دو دیقه با صدای جونگ کوک ب خودمون اومدیم)یا مثلا واااییی چ مشای قشنگی داشت هم بوده😹(،،،۲_کنار دریا روی میز نشسته بودیم،نگاه سنگینی رو رو خودم حس میکردم،و.... و به تهیونگی ک داشت ب طور عجیبی نگاهم میکرد خیره شدم،ضربانم زیاد شده بود و حس میکردم با وجود باد خیلی سردی ک تا چند لحطه پیش داشت منو منجمد میکرد الان کاملا گرم شده بودم،)با چند تا هم استیکر و تکرار کلمه(
4_داستان تکراری نزارین:اگر توجه کنین حداقل ۴یا۵تا داستان همین الان با این شرایط یادمون میاد:شروع داستان،یکی از شخصیت ها میخواد کار کنه،زخم میشه،مشکلی داره،کسی میخواد ازش انتقام بگیره،تازه کات کرده یا مشکل از عشق قبلیشه انتقام با دعوایی چیزی در انتظار یکی از شخصیت ها هست،آخر همه هیچ کس نمیمیره،حال همه خوب میشه،و یه پایان خیلییییی خیلییییی خوش،پایان خوش خوبه ولی ب شرطی ک داستان خیلی عادی پیش نرفته باشه،یعنی داستان پستی و بلندی های خوب و جالب داشه باشه،این دستانا با شرایط بالا خیلی عالی ب نظر نمیرسن)شما چند تا داستان با این شرایط خوندین،اسم نبرین فقط تعداد بگین(
از اینکه ی تیکه از داستان رو چند نفر تکرار کنن بپرهیزید،اول اینکه یک نهایت دوتا شخصیت اصلی داستان داستان رو بگن)یا کلا شخصیت های اصلی(،شخصیت های فرعی خیلی نباید داستان رو تعریف کنن،یا مثلا ی تیکه از داستان رو هم کوک هم نامجون هم جیمین هم ا،ت بگه هم خسته کننده به نظر میاد،هم من خودم از این داستانا نمیخونم،توصیه میکنم ب جاش ی پرانتز باز کنین و حس اون شخصیت ک میخواین رو بگین تکرار میکنم فقط حسش رو نه که ماجرا رو دوباره تکرار کنین،
6_مکالمه ی نویسنده با شخصیت ها خیلییییی زیاد نباشه،مثلا ی پارت ک ۶ صفحه هست ی صفحه و نصفش مکالمه نویسنده و شخصیت ها هستن،)ب نظر شما هم خسته کننده س؟(خوبه که باهم صحبت هایی داشته باشن،جذابه،ولی چند تا نکته بدش میکنه،۱_زیاد باشه،۲_همیشه شخصیت و نویسنده با هم حالت دعوا داشته باشن،۳_مثلا نویسنده ب شخصیت بگه حذفت میکنم هاااااا،این خیلییییی داستان رو غیر طبیعی میکنه،۴_اینکه آخرش نویسنده میگه خب برو تو داستان دیگه،یا ب و دیگه)اصلا کجا بره،شخصیت داستان کجا میتونه بره اصلا😹(،این هم ب خواننده یاد آوری میکنه ک این فقط ی داستانه،و این حس و حال داستان رو میگیره،....خب مرسی ک خوندین،دوست دارم نظر شما رو هم بدونم،شما هم نظراتتون رو بگین تا استفاده کنیم،و باز میگن اینا فقط نظر من هستن،و اینکه بنظرتون بازم از اینا بزارم؟،مراقب خودتون باشین،خدافظ🖐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالی بود
وای عالی بود مرسی خیلی کمکم کرد ممنون که این نکته هارو گفتی💜