رز قرمز

اول صبح، با رویی خندان بلند میشوی و با کیف کوچک و با کتی مخملی با پوتین های بنفش به سمت جنگل پاییزی می روی

همینطور پیش می روی که.... گل رز زیبایی در راه وجود دارد.... برگ هایش سرد و آسیب پذیر شده و در فصل پاییز، حسابی رو به نابودی رسیده آن را می چینی و با آن می دوی

در راه به مردی می خوری..‌."هی جلوتو بپا حواس پرت! احمق...." تو عصبی می‌شوی و تصمیم جواد دادن می گیری اما آن گل رز....

گل رز زیبا بر روی زمین له شده بود و دلت را به درد آورد... پارت دو را دختران خوش حال می‌گذارد که دیگه خودتون سرچ کنید