
...................

از زبان آدرین:واقعا گیج شدم.ای کاش اینکارو نمیکردم به هر حال با هزاران ترس گفتم:بلک.پنجه ها بیرون...........................
از زبان مرینت:با تعجب دیدم آدین پرید و گفت:بلک پنجه ها بیرون!با تعجب دیدم کت نوار داره میاد سمتم.منو گرفت و نجاتم داد.تو این مدتی که داشت منو نجات میداد،فقط داشتم با تعجب بهش نگاه میکردم.
وقتی نجاتم داد :آدرین.این....تو...تویی؟باورم نمیشه.این غیر ممکنه.غیر ممکنهههههههههههههههههههه!آدرین گفت:آروم باش.من چاره ی دیگه ای نداشتم.داشتی بخاطر من جونتو از دست میدادی.واقعا شرمندم.خیلی متعجب شدم.مرینت.من واقعا عذر میخوام
گفتم:خب آدرین اینجا یه چیز دیگه هم هست که ناراحتت میکنه. بعد از اون تبدیل شدم.............................................
از زبان آدرین:دیدم مرینت تبدیل به لیدی باگ شد.همینطوری بی اختیار اشکام سرازیر شد.گفتم:یعنی این همه مدت تو بودی که من دوسش داشتم؟تو بودی که هی دست رد به سینه ی من میزد؟باورم نمیشه مرینت.توخیلی خوش قلب تر از این بودی.تو که دل شکوندن بلد نبودی مرینت.جریان چیه؟آخه چرا؟
بهم بگو.میخوام بدونم.کیو دوسش داری.نکنه لوکا رو؟(نو.هیز جاست ا فرند^_____^)کی برات عزیز تر از منه؟هانننننننننننننن؟(آدرین دیوونه * آدرین : هیسسسسسسسسسسسسس)
از زبان مرینت:آدرین همینطری گریه میکرد.خودمم دست کمی از اون نداشتم.گفتم:آدرین قصه دوس داری؟گفت:وسط این همه بغض میخوای قصه بگی؟حالت خوبه؟ گفتم:آره گوش کن. و قصه ی خودمو براش تعریف کردم.اینکه چطوری عاشقش شدم...
گفتم:آدرین.من تو رو بیشتر از تموم دنیا دوست دارم.بیشتر از هر لحظه و بیشتر از هر دقیقه.هر روز بیشتر از دیروز(ممد.آروم باش و دیلیت نکن!)اما هیچ وقت نتونستم بگم.منو ببخش.خیلی دوست دارم.(از زبان نویسنده:گریـــــه...)
آدرین خشکش زده بود.باورش نمیشد.وسط گریه ها و بغض هاش یه لبخند زد.گفتم:آدرین.بانوت عاشقته.خیلی دوست داره... هیچ وقت بانوت رو تنهاش نزار! بدون تو زندگی بانوت جهنمه.درکش کن. اون فقط تو رو داره. آدرین گفت:هیچ وقت ترکت نمیکنم.هیچ وقت... که یهو......
دوستان منتظر پارت بعدی باشین.لیک و کامنت و فالو فراموش نشه ها^_^
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بود پارت بعدی رو زودتر بزار 😘♥
مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییی
عالی بود فقط کم مینویسی
عااااا راستی منم رمان مینویسم عاشقانه و غمگین هست اسمش هم عشق دردناک لیدی و کت هس
مرسیییییییییییییییییییییییییییییی
بعدی بعدی بعدی
عالی بود🥺
مرسیییییییییییییییییی
محشر بود آجی فقط پارت بعدی رو زود تر بذار مرسی 😻♥️
مرسی آجیییییییییی
عااااالی بووووودددد❤❤❤❤❤👄👄👄👄👄👄
مرسییییییییییییییییی
عسل میگه بیا کاری باهات ندارم
عالییییییییی بود 😀😍😍😘
میسییییییییییییی
داستانت عالی بود فقط خیلی کم مینویسی پارت بعدی زودتر بزار😘
مرسیییییی
چشم
عزیز دلم لایک کردم میشه بگی چطور واس پروفایلم عکس بزارم؟
مرسی عزیزمممم
برو توی ویرایش پروفایل
اونجا یه گزینه هست به اسم آواتار
جلوش یه کادره
بزن رو کادر و عکس مورد نظرتو انتخاب کن
سلام عالی بود منتظر پارت بعد هستم
مرسیییییییی عزیزم
بالاخره برسی شدددددددددد
مرسییییی
چشم گلم