کل زندگی دوما در شیطان کش

مقدمه =دوما (Doma) یک شیطان و عضوی از گروه دوازده کیزوکی است که رتبه بالایی دوم را به خود اختصاص داده است. 💥💥💥💥 بیش از یک قرن پیش، دوما رتبه بالایی ششم را داشت، و در این دوره او گیوتارو و داکی را به شیاطین تبدیل کرد و آن‌ها را به کیزوکی دوازده گانه معرفی کرد.

دوما در زمانی که انسان بود=بیش از یک قرن پیش، دوما به عنوان کودکی با ویژگی‌های خارق‌العاده به دنیا آمد. او به خاطر داشتن چشمانی به رنگ رنگین کمان و موهای رنگ پریده به عنوان فردی فرا طبیعی دیده می‌شد که می‌تواند با خدایان در ارتباط باشد. پدر و مادرش که او آن‌ها را بسیار کم‌هوش می‌دانست، او را به عنوان رئیس فرقه‌ای قرار دادند که به ایمان بهشتی معروف شد. او با وجود تحقیر هوش پایین پدر و مادرش اما این نقش را پذیرفت. با این حال او هرگز صدای خدایان را نشنید. دوما به عنوان سرکرده فرقه در اتاقی با تزئینات فراوان می‌نشست و افراد زیادی به نزد او می‌آمدند که برای رنج‌هایشان در زندگی از او راهنمایی و کمک می‌خواستند. او این داستان‌ها را به شدت کسل‌کننده می‌پنداشت و گیج بود که چرا برای کمک به سراغ یک کودک می‌آیند. این افراد از او می‌خواستند تا آن‌ها را به بهشت ​​هدایت کند که این موضوع باعث گریه دوما شد، زیرا او هرگز بهشت، خدایان و بودا ​​را باور نداشت. برای او این موارد چیزی بیش از یک فانتزی خلق شده توسط بشر نبودند و او از این اعتقادات ساختگی مردم گله‌مند بود.

به عنوان یک شیطان زمانی که او به سن ۲۰ سالگی رسید با موزان کیبوتسوجی دیدار کرد و این فرد دوما را به یک شیطان تبدیل کرد. دوما با یک مأموریت جدید به رهبری فرقه ادامه داد. او به این باور رسید که واقعا مأموریتش کمک به مردم برای ورود به بهشت ​​است و این کار را با بلعیدن پیروانش انجام می‌داد. دوما این جاه‌طلبی ناجور خود را در بیشتر عمرش ادامه داد. در مقطعی دوما تبدیل به شیطان رتبه بالایی ششم در دوازده کیزوکی شد. در این زمان او در ناحیه‌ای پرسه می‌زد و از گوشت دختران جوان تغذیه می‌کرد. در همان مقطع او با دو خواهر و برادر به نام داکی و گیوتارو روبرو شد که در حال مرگ بودند. دوما به عنوان یک «فرد سخاوتمند» به آن‌ها پیشنهاد تبدیل شدن به شیطان را داد و آن‌ها نجات یافتند. او این دو شیطان را به چالش کشید تا آن‌ها به اندازه‌ای قدرتمند شوند که به رتبه‌های بالایی دوازده کیزوکی راه پیدا کنند. دوما در مقطعی موفق شد با پشت سر گذاشتن آکازا، با وجود این که سابقه‌ی بیشتری از او داشت به جایگاه رتبه بالایی دوم برسد.

3)پانزده سال قبل از شروع داستان اصلی، دوما تاریخچه‌ی خلاصه‌ای با اینوسوکه هاشیبیرا داشت. مادر اینسوکو به نام کوتوها به خاطر بدرفتاری‌های همسرش، به همراه پسر خردسالش از خانه فرار کرد و به فرقه ایمان بهشت ابدی پناه آورد. اگرچه دوما او را فردی احمق می‌دانست اما زیبایی و استعداد آوازخوانی کوتوها باعث شد تا دوما او را نخورد و اجازه دهد زنده بماند. با این حال وقتی کوتوها پی برد که دوما سایر پیروان فرقه را می‌خورد، به همراه اینوسوکه از این معبد فرار کرد. او قبل از این که کشته شود پسرش را در رودخانه‌ای رها کرد به این امید که زنده بماند. دوما اقدام به کشتن کوتونا کرد و اینوسوکه را به به خاطر سرنوشتی که داشت به تمسخر گرفت.

و چند سال قبل از شروع داستان اصلی دوما یک مبارزه ی بسیار سخت با خواهر بزرگتر شینوبو یعنی ( کوچو کاتاعه )داشت و در طی این مبارزه دوما او را به شدت مجروح کرد با این حال دوما نتوانست او را بخورد و به خاطر طلوع خورشید مجبور به عقب‌نشینی شد، اگرچه کانائه با جراحاتی که داشت در آغوش خواهرش جان داد.