قسمت جدید
من بعد از یک پیاده طولانی به کتابفروشی شعله رسیدم کانائو هنوز داشت با مامور های پلیس حرف میرد انها هم روح بودند بعد از تمام شدن حرفشان کانائو به سمت من امد و گفت :« چیزی پیدا کردی؟» جواب دادم :« من دیدمش روی پل دریاچه ی سبز بود و از من کمک میخواست فکر کنم هنوز همون جاهاست » کانائو حرفش را ادامه داد :« ما باید اونو به بدنش بر گردونیم »« _ اگه اونو به بدنش بر نگردونیم چی میشه؟»
«+ دقیق نمیدونم اما هه این (اسم دوستشه) از خانم ماگو شنیده که حصار اروح از بین میره و مردم عادی مارو میبینن در کل جادوگر ها ، و موجودات افسانه ای ،فرشته هل ، بچه ها ،حیوانات قادر به دیدن ارواح هستن نه ادم ها » «_ اوه چه جالب !»
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
پارت بعد🥹😪
گذاشتم در صف بررسی هست ، پارت بعدی پارت اخره
این بده که داستان ها حمایت نمیشن
طرفدار پر هیجان داستان های تو
قشنگ و عالیی
مرسی
فرصت