امروز روز دوم رو گذاشتم امیدوارم خوب باشه

از زبان لونا( خب سلام باز هم اومدم تا روز دوم رو بنویسم امروز رفتیم خونه دایی وسطیم صبحونه رو که خوردیم راه افتادیم بریم خونشون .لیا گفت " وای بازم قراره ۴ ساعت تو راه بیابون و صحرا بمونیم مامان میشه من گوشیم رو بردارم ؟" داد زدم گوشیت؟ اون گوشی منه ۲ ساعت من ۲ ساعت تو فهمیدی؟ گفت باشه سوار ماشین شدیم و بعد ۴ ساعت دعوا بین من و لیا رسیدیم خونه دایی سلام احوالپرسی و بالارفتن چای تعارف کردن و من تا برداشتم اونقدر داغ بود که ریخت رو پام و قشنگ اون وسط آتیش گرفتم وای نگو و نپرس چه وضعی بودد

لیا خانم هم این وسط دست خودش هم سوخت و چای اون هم تو دستش درحال خنده ریخت رو زمین یعنی یه وضع بدی بود سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه تو راه دیدیم ساعت ۴ هست و گرسنه هستیم پس رفتیم یه رستوران و شروع به خوردن کردیم به به چه کوبیده خوش مزه ای بود تو اونجا دوست مدرسم درنیکا رو دیدم و کلی باهم حرف زدیم
کلی با ربکا حرف زدیم و لیا همش میگفت " انگار تاحالا همدیگه رو ندیدین" بعد ۲ ساعت حرف زدن ربکا رفت و ما هم خوردیم و تا خواستیم پول رو بدیم فهمیدیم که ای داد بیداد چه اتفاقی افتاده! کل پول گمشده بود اونجا و کیف هامون رو زیر و رو کردیم ولی پیدا نشو یعنی فقط شانس رو ببین شانس! بالاخره ساعت ۸ شب تونستیم پول رو پیدا کنیم بگو تو گیف لیا بوده ومارو جون به لب کرده . بعله اون روز بالاخره پول رو دادیم و تو راه لیا اسرار کرد که بریم شهر بازی سوار چرخ و فلک بزرگش بشیم آخه ساعت گیر آوردی بچه! به اجبار رفتیم و سوار شدیم حالا جیغ میزد کمک! کمک! من میترسم منو بیارید پایید و همه شنیدن که داد زد من فقط به زور لونا اومدم شهر بازی! آخه دختر پررو بگو واسه ضایع کردن من اومدی دیگه این همه بهونه دیگه واسه چی میخوای!
بعله رفتیم پایین و سوار ماشین شدیم تو راه داشتیم بازم با لیا بازی میکردیم اون سگا رو میشمرد من گربه ها رو هرکی که بیشتر بود پایین تخت باید میخوابید هرکی کمتر مهم نبود ترس از ارتفاع داره یا نه ولی باید پایین میخوابید جلوی در خونه که رسیدیم من گفتم عادلانه بگو ها نه اینکه ۵ تا دیده باشی ۱۰ تا بگی اول هم خودت بگو یه خورده فک کرد گفت من بع مامان گفتم که ۶ تا دیدم اونم بهم کمک کرد من هم گفتم خیل خوب باشه ولی من ۷ تا گربه دیدم سریع گفت عه من اشتباه گفتم ۸ تا بود گفتم جر نزن باید بالا بخابی ولی چی بگم بازم به خاطر لجبازی خانم خانوما من بالا خوابیدم و اونم پایین با خیال راحت خواب بود ای بابا بازم کع ۴ صفحم تموم شد پس تا فردا خدانگهدار👋👋
جالب بود؟ روز سووشون رو هم بزارم؟؟؟ ناظر جون تردید نکن چیزی نداره رد کنی یه داستانه همش هم طبق قوانین هیچ چیز بدی نداره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی😉😍
مرسی
ممنون
ادامه بده
باشه
عالییی
مچکرمم