امروز روز دوم رو گذاشتم امیدوارم خوب باشه
از زبان لونا( خب سلام باز هم اومدم تا روز دوم رو بنویسم امروز رفتیم خونه دایی وسطیم صبحونه رو که خوردیم راه افتادیم بریم خونشون .لیا گفت " وای بازم قراره ۴ ساعت تو راه بیابون و صحرا بمونیم مامان میشه من گوشیم رو بردارم ؟" داد زدم گوشیت؟ اون گوشی منه ۲ ساعت من ۲ ساعت تو فهمیدی؟ گفت باشه سوار ماشین شدیم و بعد ۴ ساعت دعوا بین من و لیا رسیدیم خونه دایی سلام احوالپرسی و بالارفتن چای تعارف کردن و من تا برداشتم اونقدر داغ بود که ریخت رو پام و قشنگ اون وسط آتیش گرفتم وای نگو و نپرس چه وضعی بودد
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
50 لایک
عالی😉😍
مرسی
ممنون
ادامه بده
باشه
عالییی
مچکرمم