
تابستان هاگوارتز فرا میرسد ولی ماریا نمیتواند به خانه برود البته او تنها نیستو چندی از دوستانش هم با او میمانند

از زبان لیبرتی: گفتم:حرف جالبی بود، اممم ماریا دیگه؟) ماریا:آره اسمم ماریاس و شما؟) گفتم: لیبرتی، لیبرتی مالفوی) ماریا:میشناسمت،آره یادمه) لیبرتی:منم داره یه چیزایی یادم میاد.... آره یادم اومد ماریا لسترنج) کلی*از خارج صحنه*:لیبرتییییی!لیبرتی؟) لیبرتی:کلی؟ چی شده؟) کلی(داخل صحنه): مگه یادت نیس؟ فردا هاگوارتز تعطیل میشه باید وسایلمونو جمع کنیم) (فکت: لیبرتی و کلی هم اتاقین) لیبرتی:عه راست میگیا) ماریا:عه آره منم برم وسایلمو جمع کنم) از زبان ماریا:داشتم به خوابگاه میرفتم که رزالینو دیدم، رزالین:عه سلام ماری داشتم میرفتم خوابگاه وسایلمو جمع کنم) ماریا:عه منم) میخواستم یکم با رزالین حرف بزنم که یهو سلنا(عکسش رو اسلایده) رو دیدم سلنا:ماریا برو اتاق معجون سازی پروفسور اسنیپ باهات کار داره) رفتم اتاق معجون سازی، پروفسور:بیا تو) رفتم داخل، پروفسور:امممم ماریا تو نمیتونی تابستون بری خونه) ماریا: چ...چرا؟) اسنیپ:میخوای تنها تو خونه بمونی؟؟) ماریا:م...م...منظرتون چیه؟؟ مامانم خونه هست دیگه😅) اسنیپ:خونه نیست ماریا) ماریا:یعنی چی؟؟؟) اسنیپ:مادرت اون دیگه...) ماریا با گریه:متوجه نمیشم😢) اسنیپ:متاسفم) *ماریا شروع به گریه کرد*

از زبان ماریا: با ناراحتی از اتاق خارج شدم،انقدر حالم بد بود که نفهمیدم چی شد که...(درمانگاه هاگوارتز) روی تخت درحالی که رزالین،اما(عکسش رو اسلایده)،لوروویا،کارینا،هارلی بالا سرم بودن گفتم:چه اتفاقی افتاد؟) رزالین:تو راه سالن عمومی ریونکلا حالت بد شدو بیهوش شدی هارلی اوردت پیش مادام پامفری بعدم ما اومدیم ) کارینا:خوبی؟) ماریا:آره ممنون*ماریا بغضشو قورت داد*) هارلی:خیلی نگرانت شدیم) اما:بگم چی بده؟اینکه منو لور و رزالین مجبوریم تابستون تو هاگوارتز باشیم😂) ماریا:منم تابستون هاگوارتزم) هارلی:منو آستوریا هم میمونیم) کارینا:منو ویولتم میمونیم که😂) ماریا:پس تنها نیستم😂*دوباره بغضشو خورد*) هارلی:ماریا.؟ حالت خوبه؟) ماریا:نه😭 حالم خوب نیست)

(فردا روز تعطیل هاگوارتز) هارلی:چقد خوش میگذرههههههه) ماریا:آره حال میدههههه) کارینا:سفارشی چی میخورین؟) لوروویا:نوشدنی کره اییی) رزالین:منم) ویولت:کارینا! منم نوشیدنی کره ای میخوام) اما:منم) کارینا:نوشیدنی کره ایا حاضرنن) "همگان به نوشیدنی ها حمله ور شدن" آستوریا:خیلی خوشمزسس) رزالین:آره محشره)(پ ن : همچی عالیه ولی قرار نیست اینطوری بمونه😈) ماریا:جای کلی،لیبرتی و دراکو خالی) رزالین:همینطورم جودی) اما:آتریسا و هرمیون خیلی اصرار داشتن برن خونه ولی من نه) هارلی:کاش لورا میموندا خیلی داره خوش میگذره) از زبان نویسنده:خلاصه ۳۰ روز همینجوری عالی گذشت تا سال تحصیلی جدید) از زبان کلی: توی قطار جای سوزن انداختن نبود منم رفتم سریع پیش جودی،آتریسا و هرمیون نشستم. هرماینی:سلام کلی! وای نمیدونین چقدر دلم واسه اما تنگ شده،امیدوارم حالش خوب باشه) (حال اما:بچه ها زود باشینننن این برتی باتز هارو از رو زمین جمع کنینن الانه که قطار برسهههه) کلی:مطمئنم حالش خوبه نگران نباش)

از زبان هانا: منو ویولتو لیبرتی با یه دختر ریونکلایی که انگار اسمش لوراس باهم نشسته بودیم، دراکو و متیو و آدریم رو یه کپه خلاصه حرف زدیمو رسیدیم)(هاگوارتز) همه پیاده شدیمو مثل سال پیش سوار قایق شدن) از زبان ماریا:بچه ها بریم بشینیم رسیدنن) *همه نشستن* مک گونگال سخنرانی کردو گروهبندی شروع شد، مک گونگال:لونا لاوگود) لونا کلاهو روی سرش گذاشت، کلاه: ریونکلاو!) منو بقیه ی ریونکلاویا دست زدیمو لونا پیش من نشست مک گونگال:جینی ویزلی) جینی کلاه را روی سرش گذاشت کلاه یکم فکر کرد و گفت:گریفیندور!) و گریفیندوریا دست زدن وقتی گروهبندی تموم شد مک گونگال گفت:سال اولیا برنو کلید خوابگاهارو بگیرن، اسلیترین و هافلپاف آزادن ریونکلا و گریفیندور گیاهشناسی)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نگید چرا پارت بعد منتشر نمیشه
ناظرا رد میکنن ولی من همچنان دارم حذف میکنم
لایکا رو هم تا ۲۵ برسونید چون احساس خوبی نداره واسه ۱۵ نفر آدم بنویسی
کام پایینی..
به هاگوارتزیون گفتم لایک کنن(:
عااااااالیییییییییییی
تو فوقولعاده ایییییی
۴۶ تا بازدید زدم(:
ممنونن
باز عکس من نبودش که؟ یه معرفی شخصیت بذار خلاص کن
نه معرفی به عنوان بی محتوا رد میشه شخصیتت؟
یعنی تو نمیدونی شخصیت منو؟ آتریسا گرنجر خواهر هرماینی
خب شخصیتا زیادن😅چیکار کنم
(دروغ چرا پروفتو عوض کردی نشناختم)
اوکی پارت بعد میزارم
مم همین بمونه پروفم خب؟؟؟؟؟؟؟ما هم انسانیم از رو اسمم لااقل
وایسااا ببیینممممم
خواهر منییییی ؟؟؟؟؟؟
تو نقش هرماینی رو داری؟ اگر داری آره
نووچچ
اما
اوه اوکی
خیلی خوبه🥺✨
عالییی🥺✨❤
یه چند صد باری بازدید زدم
فقط اونجاش که ...... داشتم میمردم از خنده 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
کجاشششش؟؟
کا هرمیون نگران اماست و اما داره اون ور حال میکنه 😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
آره😂
عالیییی
۱۰۱ بازدید زدم
بعد یه چیزی درباره ی شخصیتم بگم هر سال کنار هری ولدمورت رو میکشه
اوک