می خواستم بپرسم در بست و قفل کرد،من موندم با دهن باز هری چند دفعه صدا زد ولی تو شوک بودم به خودم بگشتم پنجره باز کردم،هری پرسید چی شده/دنیز:در قفل کرد دیگه نمی زار برم بیرون/هری:چرا همش عصبانی میشه تورو تو اتاق قفل میکنه دنیز:والا نمیدون ولی تولدم
شد/هری:یه چی بگم منو نمیزنی نمیکنی دنیز: بستگی داره چی بگی/دنیز:هییی بمونه پیشه خودت/هری:من دیگه برم مشکوک نشن/دنیز:زود برگرد خدافظ پنجره بستم
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
عید همه مبارک
گشنگ بود 😀😀😀 کمیکشو درست می کنم 😄
خیلی قشنگ بود داستانت💕
❤❤❤❤❤❤
عالی بود
تقریبن نزدیک گفتی
اون مرد دامبلدور بود؟
31 جولای.