قراره لیدی و کت بیان رو صحنه
از خواب بیدار شدم همه جا تاریک بود رفتم لب پنجره که یهو یکی رو دیدم یک دهتر با لباس سیاه که داشت میخندید یهو فریاد زد : من شاهزاده تاریکی هستم از این به بعد شما فقط در شب خواهید بود
گفتم : اع واقعا تیکی خال ها روشن
پریدم جلوش گفتم : با عرض تاسف من فردا برنامه دارم شاهزاده خانم و بهش حمله کردم خیلی قوی بود یک عصا داشت که ازش نور های تاریک بیرون میداد یهو همون پسر گربه ای کت نوار اوند و گفت : گربه ها عاشق شب هستن اما متاسفانه شب عادی ته شب تو
_ کت نوار شوخی بسه کار داریم
_ هو بانو هم که اینجاست
_ کککتتت نننووااااررر
_ باشه حالا حی کار کنیم
_ الان میفهمم گردونه خوش شانسی چی یک سینی دسته دار آخه من با این چی کار کنم
شاهزاده تاریک : تو میخوای با سینی من رو شکست بدی احمق
_ اهان فهمیدم پیشی پنجه هات رو بیار بیرون
_ چشم کتاکلیزم
_ هی شاهزاده تاریک بیا من رو بگیر
شاهزاده اومد من رو بگیره سریع دسته سینی رو فرو کردم تک عصا و داد زدم: حالا
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
57 لایک
کاگلمیییییی
کانی رو ضایع کن عالی بود
داستان قشنگی بود پارت شیش هم زودتر بزار 💐🌹
کاگامی ضایع کن
عالی بود
کاگامی ضایع بشه
مرگ بر کاگامی البته دختر خوبیه ولی کاگامی ضایع بشه
مرگ بر گاگامی اونو ضایع میکنی
زودتر پارت بعد رو براز خواهشششششششش خواهششششششششش
چالش : کاگامممممممممی سوسسسسسسک ژاپنننننننننننی
سلام عالی بود کاگامی رو ضایع کن ممنون
چالش= کاگامی رو زایع کننننن