6 اسلاید صحیح/غلط توسط: یا حضرت پشم 😂 انتشار: 1 ماه پیش 672 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

می‌خوام چند تا از اتفاق های ترسناک زندگیمو بگم



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (101)
  • imageیا حضرت پشم 😂 سازنده
    ضعیف الپشم ها وارد نشوند

    بعدش وقتی تو حموم بودم یه سایه از جلو چشمم گذشت(داشتم با شامپو مو هامو میشستم و کامل نمیدیدم)
    آخه ساقی جان چه کردی بامن😂😂😂😂

  • imageیا حضرت پشم 😂 سازنده
    ضعیف الپشم ها وارد نشوند

    یه بار هم داشتم نصف شب آنابل میدیدم دیدم جای عروسکم عوض شده
    یادم نیست ساقیم کی بود😂😂😂😐😂😂😂

  • imageیا حضرت پشم 😂 سازنده
    ضعیف الپشم ها وارد نشوند

    یه بار هم تو خونه تهها بودم صدا پا اومد فکر کردم مامابزرگم اومد تو رفتم دیدم درمون باز شده ولی مامانبزرگم هنوز نیومده برای مطمئن شدن زنگ زدم بش گفت نه من هنوز نرسیدم😐
    آخه خونه ما چند طبقس کلا با داییم و بابابزرگ و مامانبزرگم و مامانم زندگی میکنیم(مامان بابام طلاق گرفتن)
    و در رو قفل نمیکنیم💔😐😂

  • imageیا حضرت پشم 😂 سازنده
    ضعیف الپشم ها وارد نشوند

    یه بار تو خونه تنها بودم سگم به اتاق مامانم نگاه میکرد صدا میومد بعدش سگم فرا. کرد منم دنبالش رفتم😐😂بیشعور منو با جنا ول میکنه😂😂😂😂😔😂😂😂

  • imageیا حضرت پشم 😂 سازنده
    ضعیف الپشم ها وارد نشوند

    ناظرا رد میکنن

  • imageیا حضرت پشم 😂 سازنده
    ضعیف الپشم ها وارد نشوند

    بزارین تو کامنت ها اتفاق های دیگه رو بگم پات دو منتشر نمیشه😔

  • imageیا حضرت پشم 😂 سازنده
    ضعیف الپشم ها وارد نشوند

    بگید که پشم هایم را از دست بدهم😐😂

  • imageAylin
    بک میدم تا قیامت

    بک میدم

  • imageNikki 🖤
    زندگی سخته ولی من سخت ترم 💪

    وقتی خیلی بچه بودم مامان بزرگم برا یه عروسک خرید که خیلی عجیب بود کلش چشماش همه چیزش عجیب بود
    دهن درازی داست که از بالای چشاش تا زیر دماغش بود " عروسک پارچه ایی بود " لباسی هم نداشت 😑
    من اط اون میترسیدم ولی بازم مامانم اونو کنارم میزاشت یه شب وقتی خوابیده بودم که صدای یکیو شنیدم که می‌گفت شلام سلام در حالی که مامان و بابام خوابیده بودن
    خلاصه که سه روز نگذشته بود که اون عروسک گم وگور شد
    ودیگه هیچ وقت تا الان پیداش نکردم 😐

    • imageیا حضرت پشم 😂 سازنده
      ضعیف الپشم ها وارد نشوند

      😦😦😦😦😦😦😦😦چشماش سیاه بودن؟
      آخه من یکی دارم اونطوریه😦یه جورایی مثل اونیه که توضیح میدی😦

  • image『𝓛𝓲𝓸𝓷𝓪』
    دانش آموز هاگوارتز:)

    کلا عروسکای ابجیم خیلی چیزی یکیشون که تو هر زاویه ای میزارمش اخر نصف شب میبینم مردمک چشاش زل زده به من.
    حالا فک کن فوبیای عروسکم داشته باشی...

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.