
این یک داستان غم انگیز است !
نمی دونم تا حالا به این فکر کردید که بیماری دوست دارین مریض بشین یا نه ؟ خیلی از بچه ها دوست دارن دل درد بگیرند بعضی ها هم استفراغ . نوجوون ها هم دوست دارن سر درد یا سرگیجه بگیرن و بدتر از همه مشکلات بلوغ سراقشون بیاد تا بهونه ای داشته باشن برای مدرسه نرفتن ! ولی برای ما دکتر ها اصلا اینطور نیست . هر روز یه عالمه مریض میان بیمارستان . برای کسایی مثل من که پزشک اطفال هستن دیدن حال بچه ها و اینکه دوست دارن مریض بشن واقعا برام زجر آوره !
بذارید یه زره از خودم براتون بگم : من پارک میسو پزشک بخش اطفال بیمارستان سئول هستم . 24 سالمه و 2 ساله که پزشک شدم ! دلم میخواد براتون داستان اولینم بیمارم رو براتون تعریف کنم !
4 نوامبر 2023 بود و 7 ماه از 21 سالگی من میگذشت و روز قبل مدرک پزشکیم رو دریافت کرده بودم . توی دفتر کارم با یکی از همکارا نشسته بودیم و ناهار میخوردیم که یهو صدا اورژانس شنیده شد : دکتر لی و دکتر پارک سریع به بخش عمومی اطفال . دکتر لی و دکتر پارک سریع به بخش عمومی اطفال . به همراه جونگ هو به سمت بخش عمومی حرکت کردیم .
توی راه جونگ هو از من پرسید :" میسو دوست داری اولین بیمارت چه مشکلی داشته باشه ؟ " گفتم :"آخه شازده پسر این چه سوالیه داری ؟ هر چیزی ممکنه ! ولی دوست دارم قلب باشه اینجوری میشه اولین عمل جراحیم ! " همون لحظه با بدترین منظره ممکن روبرو شدیم . یه دختر کوچولو روی تخت داشت وارد بخش اطقال میشد . مادرش افتاد به پام :"خانم دکتر دستم به دامنتون دخترم از وقتی به دنیا اومده مشکل قلبی داشته ! امروز کف بالا آورد تورو خدا نجاتش بدین !" با استرس همراه تخت دختر کوچولو شدم . چشماش سیاه شده بودن ولی چشمای بچه ها وقتی فشار زیادی بهشون وارد میشه بادمجونی میشه .... وااای نه این دخترک سکته قلبی کرده! گفتم :" خانمِ..... ببخشید ؟ " گفت : " مین ایل سوک هستم ! " گفتم :" بله .. خانم کیم لطفا فرم جراحی رو بدین خانم مین برامون پر کنن ! " - جـ ...جراحی؟ - متاسفانه دخترتون دچار سکته قلبی شدن و باید هر چه سریع تر جراحی باز انجام بدن ! گریهـش گرفت به جونگ هو گفتم اتاق عمل رو آماده کنه به متخصص بیهوشی هم تلفن کنه !
گفتم:" خانم مین من کاملا درکتون میکنم .... خیلی حس بدیه وقتـ" - خانم دکتر شما ... شما اصلا در نمیکنید ! دخترم فقط 3 سالشه پدری نداشته ! اون هم سکته قلبی کرد و مرد ... دیگه این یکیو نمیتونم .... هایون .... " دینگ دینگ دینگ خانم دکتر پارک میسو به بخش اتاق جراحی " - معذرت میخوام من دیگه باید برم مطمئنم حال هایون کوچوبو خوب میشه اینو بهتون قول میدم ! از صمیم قلب دلم میخواست حالش زودتر خوب بشه !
وارد اتاق جراحی شدم و شروع کردیم . اول که قلبش رو از کار انداختیم تا آسیبی بهش نرسه بعد هم که کار تموم شد دوباره اون رو به راه انداختیم ولی صدای زننده بــــــــــــوق وحشتناکی هممون رو میخکوب کرد . قلب هایون کوچولو دیگه نمی تپید ! صدای مادرش رو از پشت در می شنیدم که داره دعا میکنه ؛ مونده بودم جوابش رو چی بدم ! با شرمندگی رفتم بیرون - خانم دکتر .. حال دخترم چطوره ؟
اونطور که مادر هایون نگاهم میکرد مغزم رو به این وا میداشت که به دروغ بگم حالش خوبه ولی بغض گلوم اجازه نمیداد حرفی بزنم فقط تونستم بگم : " وا...واقعا متاسفم ! " بغ مادرش ترکید ؛ بغلش کردم . درحالی که گریه میکرد گفت : " گروه خونیمون یکیه قلبم رو بهش میدم ! " گفتم : " متاسفانه... قبل از عمل تموم کرده بوده !" جونگ هو اومد بیرون و دستش رو روی شونه هام گذاشت و گفت : " مین هایون در ساعت 11:59 دقیقه بدرود حیاط گفت !"
این ماجرا باعث شد یاد بگیرم که هیچ وقت آرزوی اینکه کسی بیمار بشه رو نکنم حتی برای منفعط پولی و همینطور هم به کسی که همراه بیمار اومده ، قول زنده موندن بیمارش رو ندم . مادر مین هایون ، دلسوز ترین مادری بود که به عمرم دیده بودم ! امروز بعد از 3 سال درکش میکنم ! هایون و مادرش معلم هایی بودن که هیچ کس نمی تونست اونها رو داشته باشه . وقتی دو روز پیش برای سومین سالگرد مین هایون سر خاکش رفتم متوجه قبر دیگه ای کنار قبرش شدم . روی اون قبر نوشته بود : مین ایلسوک : مادری که تمام قلبش را به دخترش داد . ـــــــــــــــــــ پارک میسو 6 نوامبر 2026
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه از نظراتتون برای پست های بعدی استفاده میکنم
تنک یو
باورم نمیشه گریه ام گرفت😭😭😭
قلبم...
واقعا اشک ریختم خیلی کم گریه می کنم ولی این خیلی زیبا بود
قلبم لرزید
بیو میدی؟
بیو بدم بهت ؟
اگه میشه،
مایل به فرند🥲؟¿¡
مهرگان ۱۳ intj
خوشبختم🩵🫂
دختری دیگه نه؟
جدی مهرگان اسم؟؟
دخترم و بله اسممه
خوشبختم،قشنگه🩵🫂
ممنون به همچنین
🩵🩵
😭😭😭😭😭😭😭😭🤧💔❤ 🩹❤ 🔥
عالی بود. ا. هر نظر ☘️☘️
خیلی خیلی سخته
:):
هعی واقعا درسته .
بسیار عالی (: