9 اسلاید پست توسط: HBD Jazab انتشار: 3 هفته پیش 73 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
یه افسانه بسیار قدیم ایرانی

شاهماران (به کردی: شاماران)، موجودی اسطوره ای در فرهنگ کردی، ارمنی ، ایرانی ، ترکی وعراقیست که با بدنهای نیم مار و نیم زن شناخته میشود.
روایت این موجود افسانهای، این چنین است که او با جاماسب روبرو شدهاست.

روزی جاماساب به منظور تهیه عسل با چند تن از همراهان وارد غاری میشود، در آنجا محبوس شده و دوستانش، او را در غار تنها میگذارند. وی در غار به جستجو میپردازد و در کاوشش، به یک گذرگاه میرسد که به باغی خیالی منتهی میشود. در این سرزمین، مارها و شاه مارها در کنار هم زندگی میکردند. شاهماران به جاماسب در مورد داروها و گیاهان دارویی آموزش میدهد.

بر اساس این افسانه، پادشاه شهر بیمار میشود و برای درمانش، گوشت شاهماران توصیه میگردد. برای همین وزیر پادشاه، جاماسب را زندانی و شکنجه میکنند تا محل شاهماران را به پادشاه بگوید اما جاماسب حاضر نمیشود که محل اختفای شاهماران را فاش کند چون به شاهماران قول داده بود که محل زندگی او را به کسی نگوید اما هنگامیکه میفهمد پادشاه همسر و فرزندان او را نیز اسیر کردهاست به ناچار مجبور میشود محل مخفی شدن شاهماران را به پادشاه بگوید و آنها میروند و شاهماران را دستگیر میکنند و پیش پادشاه میآورند

در حالیکه جاماسب نیز پیش پادشاه است اما جاماسب از روی شرمندگی سرش را به پایین انداخته و چیزی نمیگوید اما شاهماران میگوید نگران نباش چون من همه چیز را میدانم و سپس شاهماران به پادشاه میگوید که مرا به سه قسمت تقسیم کنید (سر، تنه، دم) هر کس سر مرا بخورد به علم جهان آگاه میشود و هر کس تنهٔ مرا بخورد از بیماری شفا مییابد و هر کس که دم مرا بخورد خواهد مرد؛

وزیر که میخواست خودش به علم جهان آگاه شود و از طرف دیگر از شر جاماسب راحت شود دم شاهماران را به جاماسب داده تنهٔ آن را برای شفا به پادشاه داده و سر شاهماران را خودش میخورد اما چون بر روی سر و دم شاهماران هر دو دارای یک سر بودند، وزیر به اشتباه دم شاهماران را خودش میخورد و سر شاهماران را به جاماسب میدهد برای همین وزیر میمیرد پادشاه شفا مییابد و جاماسب به علم جهان آگاه میشود و حکیمی بزرگ میشود و به مداوای بیماران میپردازد
شاهماران نشانه برکت و دانایی است ودیدن او سبب گشایش در کارها می شود. هرچند او دارای قدرت بسیار بود، اما قدرت دید چشمان شاهماران بسیار معروف بود و او را قادر می ساخت تا کیلومترها دورتر را ببیند. در برخی از نواحی روستایی آذربایجان مردم هنوز هم هنگام رویارویی با مارها این داستان را به یاد آورده و سعی می کنند تا خطری از سوی آنان وجود نداشته باشد و به این حیوانات آسیبی نرساند
در جنوب غربی ایران، آثاری از این موجود افسانهای متعلق به عصر آهن کشف گردید. در جنوب ترکیه نیز قلعه مار به عنوان خانه شاهماران شناخته میشود و در ترکیه نیز، حمامی ترکی به نام شاهماران شناخته میشود.

در منطقهٔ کرمانشاه که باور به وجود شاهماران یکی از باورهای رایج در میان مردم کُرد این ناحیه است، آشی نذری برای این موجود مقدس پخته میشود. به باور مردم کُرد کرمانشاه شاهماران فرمانروای جهان مارهاست که اختیار مارها و گزندگان در دست اوست. برای در امان ماندن از آسیب و گزند مار و عقرب، زنان خانواده هرساله آشی را پخته و آن را نذر شاهماران میکنند. این آش که دانه کولانه شاماران نامیده میشودو در میان همسایگان توزیع میگردد.
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
خیلی قشنگ بود امیدوارم موفق باشی
میتونی فالوم کنی؟
ممددددددد اینم ویژههههه کننننننننننننننننننننننننننننننن
میشه بیشتر از این افسانه های ایرانی بزاری؟؟ خیلی داستانش جالب بود
حتماااا اگه چیز خاصی رو دوست داری بگو بهم !
هرچی که دوست داری بزار
باید ویژه بشه
مرسییییییییییی 🥰
فالوم میکنی
خیلی قشنگ بود