سلامممم اینم پارت دو جبران ۶ اسلاید پارت قبل. روکردم 😃💔و الان یه پدیده عجیب اتفاف افتاده ساعت ۳خورده شبه ومن خوابمنمیبره واقعا عجییه😂💔خب بریم داستان
انچه گذشت : اعضا از هواپیما پیاده شدن و گفتن واو چقد ارمی پایان) از زبون من ون رو اورده بودن منم همیشه یک عادت دارم اونم اول روشن کردن ضبط ماشین بعد توش اهنگ نداشت با خودم گفتم معلومه الاغ😐💔) تندی رفتم توخونه فلشم رو برداشتم و برگشتم داشتم میرفتم سمت فرودگاه اهنگ ugh اومد رفته بودم تو اوج که نفهمیدم کی رسیدم 😂💔 از زبون اعضا: یونگی: رفتیم خونه من فقط میخوام بخوابم کسی برا ناهار بلندم نکنه اعضا : باش همین طور که داشتیم بین ارمی
بین ارمی ها رد میدشدیم و کر میشدیم و هل داده میشدیم ( 😂💔بیچاره ها) ون رو که بادیگاردا نشونمون دادن تندی سوار شدیم.کوک : اخیشششش جین: میگم ناهار چی میخورین اعضا همه مظر میدادن.مود من( 😐💔ی ادم غریب اینجا نشسته ها)من: اهم اهم همه با شنیدن ضپای ی دختر برگشتن(انیطوری 😅😃) من: سلام من نگار هستم و ۲۰ سالمه و به پنج زبون میتونم صحبت کنم و.....اعضا : اوک ( صحنه عوض میشه) تو راه داشتیم میرفتیم اهنگ اگوست دی از اگست دی اعظم اومد
( نکته شما رپتون وووکالتون عالیههه) یه هوداشتی میخوندی اوجش رو متوجه قیافه عجیب اعضا شدی هوپی: واوو کارت عالیه تو رپ خانوم نگار مونی: اره واقعا عالیهه من : ممنونم ومیشه منو نگار خالی صدا کنین و یک سوال میتونم شماروبا اسم خالی صدا کنم؟اعضا : هوم مشکلی نیست ( چ زود دختر خاله پسر خاله شدن😂💔) ته: خب حالا نگار بگو ببینم بایست کیه ؟ من: ( تومغزم وایی جواب بدم یا نه خب معلومه میدم اما دوس ندارم نویسنده : من ب این راحتیا نمیگم بایسش کیه یاع یاع یاع) من: حرف رو عوض کردم خب رسیدیم پشت سرمونم ۵ تا ماشیم بودن
اعضا : ممنون من: خواهش وظیفس ( خب واقعا هم وظیفس😂💔) داخل خونه با اعضا : یونگی خودشوپرت کرد رومبل جین هم ی راست رف سراغ اشپزخونه چکشکنه مکنه ها باهوپی درحال گشت وگذار تو خونه مونی هم ساکت ی جا وایساده چون قبل ورود یونگی بهش گفت: نامجونی چیزی رونشکونی خونه روروسرمون اوار کنی مونی:😐💔😑هوم
از اونور کوکی داد زد: اومااااا گشنمه ( با جین بود جینم مث روح با ماهیتابه صورتیش جلوش ظاهر شد 😂💔) جین: ب کی گفتی اوما؟ کوک: هوم نمیدونم اصن من چیزی گفتم روبه ته کرد گف ته من چیزی گفتم؟ ته: نه ( زینگگگ در زنگ خورد) کوکی دوید سمت در وگف هیونگ من بهت گفتم اوما ( از اون خنده های خرگوشی زد و رف) جین : فقط دستم بهت نرسه😐😑💔 تا کوک رسید دم در مونی در رو باز کرد من: ( موقعی که من وارد خونمون شدم) یه هو یه جیغ خفه کشیدم و بعد با قیافه تاسف خورده مامانم
رو ب رو شدم من: 😂😅😅مامانی غذا چی داریمبوش تا سر کوچه میومد مامان: نکن دختر دست نزن اینا برا بی تی اسن من: مامااانن الان اونا مهم تر دخترت شدن تو که میگفتی این گروه رودوس نداری مامان : خب حالا این همه صحبت نکن بیا این ظرف هاروبگیر ببر برا اعضا من: باش زینگگگگ زینگگگ اوففف س ساعته دم درم تیکه شالم افتاد( چیه انتظار ندارین که چیزی سرم نباشه ایرانه عزیزان 😐😃) مونی در رو باز کرد و از خنده روده بر شد چون بنده داشتم سعی میکردم با دندونم شالم رو. درست کنم غذا رو از دسم گرف ممنونی زیر لب گفتم و گفتم اینا رو مامانم فرستاد😃 مونی: اها از مامانت تشکر کن و از خودتم ممنون که اومدی اینا رواوردی چون الانا بود که کوک رو از دست بدیم😂💔من:💔😂ی هو ی صدا اومد قرررر ( صدای شکم نگار بود یاع یاع یاع😂💔) من :😐😑💔😶😄😅مونی:😅😅 کوک : ا سلام نگار او هیونگ اینا چینتو دستت مونی: غذا کوک : اووهورااا مونی :گشنه ابرومونو بردی هوپی: ا نگار سلام بیا داخل من : نه ممون
مونی : بیا توهم گشنته ماهم گشنمونه میخوایم غذا بخوریم بیا با ما بخور من : اومم اوک میام غذا رو چیدیم رو سفره بعدش یونگی هم اومد ته: واو چ عجب اقا از خوابش جیمین: هیونگ بیا پیش من بشین یونگی:هوم منم کنار از گوشه کنار یونگی بودم بعد جین شروع کرد به گفتن جوک اعضا متوجه یه چیز شدن جیمین: نگار چرا جلو خندتو میگیری؟ من : خب راستش خندم بده یه جورایی جین: مگه بدتر خنده منم هست یاع یاع یاع من : خب خنده منم مصل خنده جینه جیمین: خب این که بد نیست 😁👍 من : هوم ممنون مم باید برم شرمنده نمیتونم تو جمع کردن سفره کمکتون کنم اعضا : نه این چ حرفیه من : شرمندن ورفتم رسیدم کنار در خونمون قلبم خیلیی تند میزد ( تومغزم غذا خوردن کیوت ؟) میومد تو ذهنم
خب اینم از این این پارت کمی بود بود شرمنده و بدی هامودرمورد تستم بگین تا درست کنم وچالش دارم براتون حدس بزنین دختر قصه ما عاشق کی میشه؟ 😄😁💔
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)