
سلام دوستان اومدم با پارت 12 😁😄 امیدوارم خوشتون بیاد کامنت و لایک فراموش نشه 💖 خب حوصلتون رو سر نبرم بریم سراغ داستان 😄
که یهو یه صدا میاد : کجا کجا ؟ بیا بریم بیرون یه دوری بزنیم 😉 سرم رو بلند میکنم : این که گربه خودمههههه 😍 . میپرم بغلش : کتتت . میگه : بانوی من خوبی؟ وقتی از حموم برگشتم دیدم نیستی . اوه اره راست میگه بی خبر رفتم 😅 : اره بابا خوبم هی میای بریم بستنی بخوریم 😄 ؟ میگه : خودت برا من میگیری ها . میخندم : باشه 😂 بریم 😄 میرم برا کت و خودم بستنی میگیرم و میام.
به دور و بر نگاه میکنم ، کت نیست ! میگم : کت ؟ کجایی ؟؟؟؟ جواب نمیده 😨 که یهو ....
یکی از پشت چشام رو میگیره : حدس بزن 😁 میخندم : پیشی شیطون 😂😂😂 حالا که اینکارو کردی خودم تنها بستنیت رو می خورم و شروع میکنم به دویدن 😄😂 کت میگه : هی بستنیم رو کجا بردی بدششششش میگم : نمیدمممممم 😄😁دوتایی باهم می خندیم 😂😄

خیلی وقته اینطوری نخندیده بودم 😄 بالاخره بستنیش رو بهش میدم 😂 کت : آب شد 😩😭
میگم : چه خوب حالا فرض کن میلک شیکه 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂کت : باشه ولی میلک شیک بستنی اب شده نیست ها ! میگم : میدونم من از تو بیشتر راجب اینجور چیزا میدونم 😂😄😁😌کت : معلومه 😘 منو کت بستنی اب شدمون رو می خوریم 😂😂😂😂😂میگم : خیلی خب بریم خونه دیگه هوا داره تاریک میشه کت : وایسا بریم رو برج ازادی ؟ الان بهترین وقت برای رفته 😁
لبخند میزنم 😄 : باشه بریم میریم رو برج ازادی ، عجب منظره ای داره هاااااا 😆یهو کت میگه : تولدت مبارک 😘 به کت نگاه میکنم یه کیک دستشه 😍 میگم : واییی اصلا یادم نبود ممنون کت 😄😄 میپرم بغلش و کیک میفته رو زمین 😐😐😐😐😐😐😐😐😐
کت به کیک نگاه میکنه اول قیافش میره تو هم ... و بعد یهو میزنه زیر خنده 😂😂😂😂😂😂😂😂 میگم : چیه ؟ خنده داره ؟ کیک تولدم به فنا رفتتتتت 😭😭😭😭😭😭 میگه : مهم نیست بابا میریم خونه یکی درست میکنیم 😁 لبخند میزنم : ممنون پیشی 😘 برمیگردیم خونه و شروع میکنیم به پختن کیک

وقتی تموم شد ادرین یه نگاه بهش کرد و گفت : من که می خوام شروع کنم به خوردن 😄 خامه رو میگیرم بالا سرش و میگم : اگه یه انگشتت بخوره بهش کل خامه رو روی سرت خالی میکنم 😁 میگه : نکن بابا امروز دوبار حموم رفتم 😅😂 میگم : باشه 😂😂 چند تا شمع میزاریم رو کیک و من و ادرین باهم تولدم رو جشن میگیریم 😄 که یهو ....
خب دوستان تموم شد 😅💖 ببخشید اگر کم بود 💔 ( اسلاید زیاد اووردم 😅😅😅)
به بزرگی خودتون ببخشید دیگه مدرسه ها شروع شده و زیاد وقت ندارم 😅
به بزرگی خودتون ببخشید دیگه مدرسه ها شروع شده و زیاد وقت ندارم 😅 ولی برای جبرانش همین الان سریعا پارت بعد رو میزارم که زیاد ازم دلخور نشید 💖

خدافظ 😄 کامنت و لایک و فراموش نشه 💖 (فالو=فالو) اگر خوشتون اومد حتما کامنت بدین ممنون 💖💖💖💖
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دنبال =دنبال
یه داستان میرالکسی نوشتم هنوز منتشر نشده مناشر شده بوخنین و از خنده جر بخورید😀اسمش میرالکس، لیستینک لیدیه خیلی باحالهههههه😈
حتما وقتی منتشر شد می خونم ❤
عالی بود
ممنون ❤