
قراره حسابی سوپرایز شین این داستان چند فصله هر فصل ۱۰ قسمته شباهت زیادی به خود انیمیشن میراکلس داره گفتم گلایه نکنین

زینگگگگگگگگگ -یا خدااااا، ساعت ۶:۵۹ هس اینطوری اصلا نمیرسم + نچ زود میرسی همش ۲ قدمه -باشه خانم رییس😑، حالا برو بئاتریس +شاهدخت بئاتریس! -تو خوبی😒 خدارو شکر بلاخره رو مخ هم رف واسه اولین روز آماده شدم (عکس این صفحه) و به سوی مدرسه راهی شدم خب بذار مرور کنیم نقطه قوت هام من یه پری جادویی ام یه پرنسسم و میدونم چی میشه نقطه ضعف هام دروغگوی خوبی نیستم! رو دوستام غیرت دارم مار مارس خوبه فک کنم بتونم بهشون یا حضرت مولانا!😨

محکم خوردم زمین مرینت:اییی😖 سریع بلند شدم گفتم:وای، من خیلی متاسفم چی شده؟ گفت:هیچی خوبم اشکالی نداره -واقعا ببخشید و بدو رفتم سر کلاس معلم گفت: سه دانش آموز جدید داریم میخوام همه خودتون رو معرفی کنین و درباره خودتون و علاقتون حرف بزنین (تصویر ری اکشن من)
بعد از صد هزار سال بلاخره نوبت من شد معلم گفت:بل هانی فرمانده شوالیه های قصر من انقدر ذوق کردم که بال هام داشت پدیدار میشد ولی به موقع جلوش رو گرفتم گفتم: سلام بل هانی هستم خرگوش ها رو دوست دارم و راز هایی رو میدونم که حتی خودتون هم ازشون خبر ندارین کار هایی میکنم که هیچ آدمی نمیتونه انجام بده کل قضیه اینه من آدم مرموزی ام بعد معلم موز رو فرا خوند اونم میدونین که یه مشت چرت و پرت تحویل داد مرینت خواست بره آب بخوره رفت بیرون از کلاس بعد از چند ثانیه صدای جیغش اومد من خیلی سریع خودم رو به در رسوندم و در کمال تعجب و بهت زدگی دوستان داد زدم:بیاین کمک فقط ادرین و رز بلند شدن بعد از چند ثانیه الیا و بقیه بلند شدن و دنبالم اومد وقتی پایین رفتیم با مرینت مواجه شدیم که بیهوشه زخم نه چندان عمیقی با چاقو خورده بعد لایلا رو دیدیم که فرار میکنه گفتم :رز و جول جعبه کمک های و اولیه رو بیارین الکس و کیم برین دنبال معلما اگه کسی کمک های اولیه رو بلده بیاد کمک بقیه برین کلاس همه بچه ها رفتن معلم و ادرین مونده بودن
از زبان خانم بوستیه: بل دستاش میلرزید ناراحت به نظر میومد به ادرین گفتم کمکش کنه بل رفت تو ی اتاق بهداشت و مرینت هم برد وقتی برگشت مرینت همراش نبود و داشت گریه میکرد ترسیدم نکنه بلایی سر مرینت اومده باشه بل گفت:اون... اون........ حا..حال. حالش.... خ خ خوبه😢🙂هنوز بیهوشه جای چاقو عمیق نبود پرسیدم:چاقو ؟! ادرین خواست چیزی بگه ولی بل گفت چیز مهمی نبود

از زبان ادرین:متعجب شدم چرا اون دختر جدیده نگفت که کار لایلاس؟ زنگ تفریح ازش پرسیدم گفت مرینت گفته نگم کار لایلاس اون واقعا خوش قلب و مهربونه و آهسته چیزی تو مایه های کفشدوزک و گربه گفت
از زبان بل:چند دقیقه بعد صدای جیغ و داد میومد یکی داد زد ما میمیریم ما محکوم به مرگیم ادرین بود گفتم :چرا انقدر شلوغش میکنی یه ابر شروره همه :چیییییییی؟
ممنون از همراهیتون بریم سراغ آنچه خواهید خواند:تو میتونی!...اییی....به کمکتون نیاز دارم!..... امیدوارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چه سریع ۴۰ تایی شدم!
بخدا ۷روزه که تو برسیه😩🥺
میدونم خیلیی طول کشید😕
منم منتظرم تستچی قبولش کنه☹️
سلام تابیتا،من هانی بلم!!!
میخواستم تو نظرسنجیم شرکت کنی،جادوی تو رو ادامه بدم یا نه؟
عالییییییی بود خیلی خوب مینویسی 👍🏻🌈❣️
پارت بعددد رو بزار🌹
تا ۳ گذاشتم در حال انتشاره انشالله فردا پس فردا میاد
خودت هم باید بذاری میدونی چند ماه شده؟