
یااااح من اومدم 😂 این پارت یه شخصیت خیلی کیوت اضافه میشه 🥺 لطفا اونو هم دوست داشته باشید ♥️

ارورا از ماشین خارج شد ، برای رابین دست تکان داد و گفت :« مرسی تا اینجا اومدی »....رابین دست تکان داد :« بای بای ».....رابین در اتاق هتلش را باز کرد کیفش را روی تخت انداخت گربه را روی زمین گذاشت و روی تختش ولو شد ، به فکر فرو رفت بع یاد حرف های ارورا در کنار ساحل افتاد :« مادربزرگم مریضه برای همین اومدم اینجا خیلی وقته اینجام مادربزرگم یکم بد اخلاقه ولی میدونم ته دلش خیلی مهربونه . مامانم توی روریتو خیلی کار داشت برای همین من به جاش اومدم ٬ در هر صورت مادربزرگ داره خوب میشه پس منم بع زودی برمیگردم .....»...

رابین از فکر بیرون امد شب بود و باران میبارید خمیازه ای کشید ، پنجره را بست و رفت تا بخوابد . ارورا سرش را روی زانو هایش گذاشته بود و فکر می کرد :" خوشحالم که رابین رو اونجا دیدم این روزا خیلی احساس تنهایی می کنم ".... یاد چند شب قبل افتاد :" احساس خیلی بدی بود قلبم درد می کرد احساس می کردم اتفاقی برای اریا افتاده حتی تلفنشم جواب نمیداد ولی مامان گفت حالش خوبه ، پس ....خوبه دیگه نه ؟.... ای کاش زودتر بتونم برم خونه .. "....فردای ان روز .....

رابین در خیابان ها قدم میزد که چشمش به عکسی که در ویترین مغازه ای بود افتاد چند دقیقه ای به عکس خیره شد ......عکس پدر و پسری بود که کنار هم ایستاده بودند . صدایی گفت :" هوا سرده بهتر نیست یه لباس گرمتر بپوشی ؟"... رابین به پایین نگاه کرد دختر بچه ی کوچکی که لباس بارانی زرد رنگی پوشیده بود و به او خیره بود :" اگه چیزیو از دست دادی .....فقط به چیزایی که به جاش به دست اوردی فکر کن .. ".....رابین روی زمین زانو زد :" تنهایی ؟...".... دختر کوچولو سرش را تکان داد :" گم شدم ..."... رابین به چشمان او خیره شد :" شبیه اونی ....اسمت چیه ؟"....-:" رین ....توتو؟"........:" رابین ".....

رین دست های کوچکش را به طرف رابین دراز کرد :" خوشبختم ..."...رابین اورا در اغوش گرفت و ایستاد :" شرط میبندم میدونم خونتون کجاست "....ارورا روی تراس خوابش برده بود که صدای زنگ در اورا از خواب بیدار کرد یکی از کارکنان در را باز کرد .....ارورا عطسه ای کرد :" وای اینجا سرده ....چرا خوابم برد ؟!"..... از اتاقش خارج شد و وارد حیاط شد یکی از کارکنان به او نزدیک شد :" خانم یه نفر جلوی در کارتون داره ".....ارورا با تعجب به طرف در رفت با دیدن رابین متعجب تر شد :"اممم....سلام..". .....رابین ارام دست تکان داد :" احتمالا یه بچه ی نازو گم نکردی ؟"....ارورا :"❗️❗️❗️❓.."....رین از پشت رابین بیرون امد . ارورا نفس عمیقی کشید و با ناراحتی خاصی گفت :" کارینا میلنر ..."...ارورا اشاره کرد :" بیاین داخل .. "...
ارورا و رابین روبروی هم در اتاق میهمان نشسته بودند ...رین هم خود را به رابین چسباند و کنار او نشست ... ارورا خنده ی ریزی کرد :" الان مثلا شرمنده ای ؟ یا ازمن میترسی ؟برای چی رفتی بیرون ؟"...رین پاهایش را تاب داد :" فقط حس کردم باید یه نفرو اون بیرون ببینم پس ... "....ارورا :" دیدیش ؟"......رین سر تکان داد:" اره ....رابین بود اون خیلی ناراحت بود ... ".... رابین نگاه ریزی به رین کرد و به ارورا خیره شد ... ارورا نگاهش را از رین برداشت :" ممنونم که اوردیش ....ولی .....از کجا فهمیدی رین کجا زندگی می کنه ؟"....رابین خیره به ارورا گفت :" شبیه توعه ... "....ارورا با شکایت گفت :" اخه این بشر کجا شبیه منه ؟"...رابین به پنجره خیره شد :"بچگیات شبیه اون بودی "....ارورا پرسید :" تو بچگیای منو کی دیدی ؟"....هرسه ی انها در سکوت فرو رفتند و ارورا خیره به نگاه غم الود رابین بود که به پنجره چشم دوخته بود

نکته ی این پارت 😁 مادربزرگ ارورا خیلی پولداره 🤭...... سوال این پارت 😮 به نظرتون تو پارت های بعد چه اتفاقی میفته ؟ ● رابین ممیره ● رین . رابین و ارورا به روریتو برمی گردن ● اونا میرن خوش گذرونی ● رابین با مادربزرگ ارورا برخورد می کنه # بدبختای نویسنده در این پارت T~T هی اسم رابین با رینو قاطی می کردم شمام این جوری این یا فقط منم؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من نمیدونم چه اتفاقی برای اون بیچاره ها می خواد بیوفته ولی امید وارم داستان به خوبی و خوشی تموم شه^_^
🤣🤣🤣🤣🤣 تو حرص نخور بیا پسته بخور 🤣 حرص خوردن بهت نمیاد نه سان خا نگران نباش به خوبیو خوشی تموم میشه 😒😏
چالش:ننه بزرگ ارورا رو میبینه؟🤔
😂 نچ
عه...نکنه میمیره؟😐😐
دست رو شوهر دومم بلند نکنیااااا
اگه منظورت رابینه هنوز برای بالای طبیعی که قراره سرش بیاد تصمیم نگرفتم ولی مطمئن باش داستان پایان خوشی خواهد داشت ( یادمه ایسایاما هم گفته بود اتک پایان خوشی خواهد داشت چه شبیه 🤭😌😏 ) 😂😂
دلشوره گرفتم😐🥲😂
😏🤭😂😂😂
نانای اصغر و صغری نانای اکبر و کبری😂💃💃🏽💃🏻💃🏻💃🏻 حالا بیه قرش بدهههه آکیکو پارت جدید گذاشتهههه....
خااااا😐..😂😂😂😂