6 اسلاید صحیح/غلط توسط: گوندالین انتشار: 4 سال پیش 151 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
..................................
سارا و گون رفتن مدرسه.سر کلاس
(سارا بغل یه دختر به اسم آنجل میشینه ولی گون بغل یه پسر میشینه که اسمش جف هست و یکی از اون پسراس که همرو اذیت میکنه و اون بیشتر از همه گون رو اذیت میکنه و امروز هم امتحان دارن و اون به گون گفته باید بهش تقلب برسونه)معلم:بچه ها همونطور که گفته بودم امروز امتحان ریاضی داریم.حالا هم برگه هارو براتون میارم تا امتحانتون رو بنویسید.معلم برگه هارو داد و جف خواست از روی برگه ی گون تقلب کنه و هرچی اون نوشت رو بنویسه ولی گون سرشو کرد توی برگه طوری که وقتی داره امتحان میده کسی نتونه از روش تقلب کنه.جف هم از این کار گون خیلی عصبانی شد.
امتحان بچه ها تموم شد ولی جف نتونسته بود حتی یه دونه سوال رو هم جواب بده!معلم برگه هارو از بچه ها گرفت.اون وقتی برگه ی جف رو دید تعجب کرد(خوب جف هیچی ننوشته بود دیگه)معلم:جف؟چرا هیچی ننوشتی؟تو حتی جواب یه دونه سوال رو هم ندادی!جف که خیلی عصبانی بود اروم(طوری که فقط گون بشنوه)گفت:بعدا به حسابت میرسم.
سارا که داشت به جف و گون نگاه میکرد و میدونست جف همیشه گون رو اذیت میکنه و همیشه میخواد توی امتحانا از گون تقلب کنه دستش رو برد بالا تا به معلم قضیه رو بگه.معلم:بله سارا؟سارا:خانم جف همیشه از روی گون تقلب میکنه ولی به نظر میرسه امروز نتونسته این کارو بکنه و اینکه جف همیشه گون رو اذیت میکنه و...(معلم پرید وسط حرفش)معلم:صبر کن صبر کن!یعنی میگی اون دفعه که دستش شکسته بودم جف اینکارو باهاش کرده بود؟!(اوه اوه پسره ی بی ادب دستشم شکونده!)سارا:بله.زمانی که دست گون شکست مربوط میشه به 2 ماه پیش.من و گون داشتیم میومدیم مدرسه که توی راه جف رو دیدیم.جف:گون فردا امتحان داریم.بهتره خوب درس بخونی تا نمرهی منم بره بالا.گون:چی؟!اما من که نمیتونم همیشه به تو تقلب برسونم!جف:اوه واقعا؟گون:اره!جف از این حرف گون عصبانی شد و بدجوری گون رو زد و دستش رو هم شکوند.معلم:جف!همین الان برو دفتر مدیر!جف:اما...معلم:اما و اگر نداره بلند شو برو دفتر مدیر!به نظر میرسه این اولین بارت نیست که از این کارا میکنی!جف رفت به دفتر مدیر و معلم هم همراهش رفت و قضیه رو به مدیر گفت.مدیر:جف!تو واقعا این کارا رو کردی؟!واقعا که!درست هم که ضعیفه!دیگه دلیلی نداره که تیو این مدرسه باشی!مدیر جف رو اخراج کرد.جف رفت خونه و به مامانش قضیه رو گفت.مامانش هم وقتی فهمید جف چه کارایی میکرده خیلی ناراحت شد.
شب شد.جف داشت با خودش فکر میکرد:اخه چرا هان چرا؟!این اصلا عادلانه نیست!(خیلیم هست)جف داشت همین فکر هارو میکرد که یاد یه چیزی افتاد.گون هیشه وقتی میرفت مدرسه سه تا کتاب که هرسه تاشونم طرح درخت کاج داشتن با خودش میبرد(دفترچه خواطرات دیپر بود)جف تصمیم گرفت بره و برای تلافی اونارو بدزده!(روانی)جف رفت به معما کده و خیلی اروم بدون اینکه کسی بفهمه کتاب هارو رو پیدا کرد و برداشتشون و بردشون.جف تصمیم گرفت یه نگاهی به کتاب ها بندازه تا شاید بفهمه گون برای چی همیشه اینا همراهشن.اون دفترچه ی خواطرات شماره ی 1 رو باز کرد و همینجوری ورقش میزد تا اینکه رسید به یه صفحه که عکس مجسمه ی بیل توش کشیده شده بود.
جف:اینکه همون مجسمه ی توی جنگله!جف اون صفحه رو خوند و فهمید میتونی با بیل معامله کنی و ازش یه چیزی بخوای اما هیچوقت به قولش عمل نمیکنه.اما جف بدون توجه به اینکه نمیشه به بیل اعتماد کرد کتاب هارو برداشت و رفت توی جنگل پیش مجسمه ی بیل.
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
من هم وقتی فالوور نداشتم فکر میکردم نباید تست بزارم،ولی فهمیدم باید تست هام رو ب.ت.ر.کنم(سانسور نبود شمرده گفتم)
من که گفتم عالیه،نظرم رو دادم،اگه ادامه ندی هیچوقت کسی نمیبینتش،نا امید میشم اگه دیگه تست نزاری ها،لطفا،کاربری به این قدمت اگه تست بزاره معروف میشه
علاقه ای به این انیمیشن ندارم❤
خب پس چرا اومدی اینجا؟😐
خوب بود😊😊
زود پارت بعد رو بنویس
💙💙💙
خوب بود