مثل آب و زمان جاری تا ابد الآباد...
یک نفر دنبال خدا می گشت، شنیده بود که خدا آن بالاست و عمری دیده بود که دست ها رو به آسمان قد می کشد. پس هرشب از پله های آسمان بالا می رفت، ابرها را کنار می زد، چادرشب آسمان را می تکاند، ماه را بو می کرد و ستاره ها را زیر و رو
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
31 لایک
واقعا عالی بود
3>🦋