من تو را میخواهم؟

باید توجه داشته باشید که این تست داستان است

وای بالاخره رسیدم کره جنوبی اه آرزویم برآورده شد خوب دیگه باید بره😍..کافه حالمو خوب کردا سارا (به من نگو سارا بگو یانگ تان ) (اکی) وایی پسرم شده باید زودتر برم خونه وگرن درو میبندن😭

آنقدر عجله داشتم حواسم نبود بدو بدو دختر وایی به یکی خوردم😐 خدای بزرگ جانگگگگ کوکککک وایی افتادم روش بلند میشم عذر خواهی عذر خواهی عذر خواهی کوک:(اشکال ندارد میخواهید برسونمتون) آنقدر عجله داشتم که گفتم بله😍😭😐

رفتیم تو ماشین یک مقدار حرف زدیم وای خدا جونگ کوک شمارمو خواست من :(خوب دیگه ممنون خداحافظ) کوک:(خداحافظ)وای خدا یعنی الان درباره ی من چی فکر می‌کنه میگه یارو دیوونس ؟ نه نه نه مامانم زنگ زده وایی هر دقیقه آمار میگیره

فردا دانشگاه شروع میشه😬😬😬😬وحشت دارم (فردا)وایی دیرررر شدددد رسیدم اوپس معلم آمد خانم یین خودتان را معرفی می کنید (بله) کلاس تموم شد من موندم و یه عالمه دختر که میخوان با من دوست شن😂😅 بای من رفتم وایی یه پسری داره صدام می‌کنه (خانم یین) بر میگردم بازم کوکککک دستور پامو گم میکنم (خلع 😂)کوک:(فک کنم اشتباه گفتید ) من :(چیرو) ک:(باید میگفتی بله گفتی خلع) وایی چه سوتی ای دادم خاک عالم بر سرم😬😬😬

خوب دوستان ادامه پارت بعد

بابای😂😂😂