پارت سه🌚☺️ ناظر رد لطفاً رد نکن خیلی زحمت کشیدم🥺🥺🥺
از زبون مری: یک هفته تا مدرسه ها مونده بود. خیلی نگران بودم. من هیچ وقت دروغ نگفته بودم یا فرار نکرده بودم. همیشه منطقی عمل می کردم و همه چیز باید برنامه ریزی شده میبود. ولی حالا داشتیم کاری می کردیم که اصلا نمی دونستیم چی در انتظار مونه. مامان داشت مقدمات مدرسه رو آماده می کرد و نصیحت مون می کرد و هر لحظه من بیشتر معذب می شدم.🤦🏻 ولی مایک انگار مشکل زیادی نداشت. بازیگریش خوبه و کار های شری زیاد کرده😂 ولی برای آدم آرومی مثل من خیلی سخته. باید دو روز زودتر حرکت کنیم تا به مدرسه جدید مون برسیم (مدرسه توی یه شهر دیگه هست) پس با این حساب پنج روز دیگه فاجعه شروع میشه...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
مثل همیشه عالی
عزیزم پارت چهارررررررررررر😂
حتما 👍🏻🌚💖
ناظرش بودم
پارت۴ هم بزار لطفااااااااااااا🙏
مرسی که منتشر کردییی❤️❤️❤️اوکی🌚
کو پارت چهار زود لطفااااا
اوکی😂🌚